نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 440
آنها است از قبيل:
حيات و بقاء و رسيدن به هدف و پيروزى و كمال، بطور طوع و انقياد و مانند خضوع
ملائكه است كه خدا را در آنچه كه دستورشان مىدهد نافرمانى ننموده و عمل مىكنند.
از آنچه گذشت
فساد گفتار بعضى[1] از مفسرين
ظاهر شد كه گفتهاند: مراد از سجده، سجده معمولى و به رو افتادن بر زمين است بطورى
كه پيشانى را بر زمين بگذارد، و جميع موجودات سجده مىكنند، منتهى سجده مؤمن از
روى رغبت است ولى سجده كافر از روى ترس از شمشير مىباشد. اين گفته را به حسن نسبت
دادهاند.
و همچنين
گفتار بعضى[2] ديگر كه
گفتهاند: مراد از سجده به رو افتادن بر زمين نيست، بلكه مراد خضوع است، و جميع
موجودات در برابر خداى تعالى خاضعند، با اين تفاوت كه خضوع مؤمن به طوع، و خضوع،
كافر به كره است، چون كافر در برابر آلام و امراض به قضاى خدا راضى نيست، و اين
قول را به جبائى نسبت دادهاند.
و همچنين قول
ديگران كه گفتهاند: مراد از آيه، خضوع جميع موجودات، در آسمانها و زمين، از
صاحبان عقل و فاقدان آنست، و اگر تعبير به من كه مختص به صاحبان عقل
است كرده از باب تغليب بوده.
[وجه اينكه
سجود موجودات براى خدا، به صبح و شام اختصاص داده شده است و وجه اسناد سجود به
سايهها]
و در جمله(ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) سايه اجسام غليظ و ستبر در سجده به
خداى تعالى به خود اجسام ملحق شده، با اينكه سايه، امرى است عدمى و عبارتست از
نرسيدن نور بخاطر حائل شدن جسم در برابر نور، و سرش اين است كه هر چند سايه امرى
است عدمى، و ليكن آثارى خارجى نظير آثار امور وجودى دارد، مثلا كم و زياد مىشود،
و همچنين اختلافات ديگرى به خود مىگيرد كه حواس ما آن را حس مىكند، پس مىتوان
گفت در عين عدمى بودن بهرهاى از وجود دارد كه با همان مقدار از وجود و همان مقدار
از آثار، در برابر خداى تعالى خاضع و ساجد است.
و اگر سجده
موجودات را به صبح و شام اختصاص داده و حال آنكه مختص به آن دو وقت نيست بلكه در
تمامى آنات هست، سرش آن نيست كه بعضى[3]
گفتهاند كه: با اين تعبير خواسته است دوام را برساند، و اين تعبير را در جايى
مىكنند كه بخواهند ابديت را برسانند. زيرا اگر مىخواست تاييد و ابديت را برساند
مناسبتر آن بود كه بفرمايد: باطراف النهار تا در