كلمه
سرب - به فتحه سين و را-، و همچنين كلمه سرب به معناى در سرازيرى
رفتن، روان شدن اشك، و نيز رفتن در هر راه مىباشد، گفته مىشود: سرب- سربا
و سروبا بر وزن مر- مرا و مرورا اينچنين در مفردات آمده،[1] و بنا به گفته صاحب مفردات،
سارب كه كلمه مورد بحث است به معناى رونده در راه است، كه رفتن خود را علنى
كند و پنهان ندارد.
اين آيه نسبت
به آيه قبل به منزله نتيجه است، و معناى مجموع آن دو چنين است كه:
وقتى خداى
سبحان عالم به غيب و شهادت است و علمش نسبت به آن دو على السويه است، پس براى او
باز على السويه است كه شما گفتار خود را آهسته بگوئيد و يا بلند بگوييد چون خداى
سبحان هر دو قسم را مىداند و گفتار هر دو را مىشنود بدون اينكه گفتار آن كس كه
آهسته سخن مىگويد برايش مخفى بماند، و نيز براى او على السويه است راه رفتن آن كس
كه در شب راه مىپيمايد و از تاريكى شب استمداد مىكند تا ناظران پى بكارش نبرند،
و آن كس كه در روز روشن و علنى راه مىرود و خود را پنهان نمىكند، خداوند راه
رفتن هر دو را مىداند، نه اينكه از راه روى شبروان بىخبر بماند.
[مراد از
اينكه انسان پى گيرندگانى (نگهبانانى) دارد كه او را از امر خداوند حفظ مىكنند(لَهُ
مُعَقِّباتٌ ...)]
از ظاهر سياق
برمىآيد كه ضميرهاى چهارگانه له ، يديه ، خلفه
و يحفظونه همه به يك مرجع برمىگردند، ولى سخن در اين است كه آن مرجع
چيست؟ هر چه باشد بايد قبل از اين ضمائر قرار داشته باشد، و قبل از اين ضمائر
كلمهاى كه شايستگى و تناسب مرجعيت هر چهار ضمير را داشته باشد نيست بجز كلمه
موصول من ، كه در آيه قبل در جمله(مَنْ
أَسَرَّ الْقَوْلَ ...)، قرار داشت، و آن همان انسان است كه خداوند
در جميع احوالش از او با خبر است، و همين انسان كه معقباتى در پيش رو و پشت سر
دارد.
و
تعقيب هر چيز به معناى آمدن و يا آوردن بعد از آنست، و با اين حال چنين به
نظر مىرسد كه معقبات از پيش رو ، معنا نداشته باشد، چون گفتيم معناى
معقب، چيزيست كه از دنبال و پشت سر انسان بيايد، پس ناگزير بايد آدمى را چنين تصور
كرد كه در راهى مىرود و معقبات، دورش مىچرخند، و اتفاقا خداوند از اين راه هم
خبر داده و فرموده:( يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ)