در مجمع
البيان گفته: كلمه استعجال به معناى طلب تعجيل در كار است، و تعجيل هم
به معناى جلو انداختن آنست قبل از آنكه وقتش فرا رسد، و در معناى كلمه
سيئه گفته است كه: به معناى هر خصلتى است كه نفس آدمى از آن خوشش نيايد و از
آن ناراحت شود، و نقيض آن حسنه كه به معناى خصلتى است كه نفس را مسرور
و خوشحال سازد، و كلمه مثلات به معناى عقوبتها است، كه مفردش
مثله - به فتح ميم و ضم ثاء- است، و اگر در مفرد، مثله - به ضم
ميم و سكون ثاء- بخوانيم جمع آن را بايد مثلات - به ضم ميم و ثاء-
بخوانيم، هم چنان كه جمع غرفه، غرفات مىشود. و بعضى جمع آن را مثلات- به سكون
ثاء- و مثلات- به فتح ثاء- خواندهاند[1].
راغب هم در
مفردات گفته مثله به معناى گرفتارى و ناملايمى است كه به انسان روى آورد و آدمى را
ضرب المثل ديگران سازد، و ديگران از چنان گرفتارى خود را بر حذر بدارند، و معنايش
همان معناى نكال است، و جمع آن مثلات- به ضمه و ميم و يا فتحه آن، و ضمه ثاء- مىآيد،
و بعضى آيه قرآن را، هم مثلات- به ضمه ثاء- خواندهاند و هم مثلات- به سكون آن-
مانند عضد كه هم به ضمه ضاد خوانده مىشود و هم به سكون آن[2].
ضمير جمعى كه
در جمله(يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ
الْحَسَنَةِ) است به كفارى بر مىگردد كه در آيه قبل مورد بحث بودند، و مراد
از استعجالشان به سيئه قبل از حسنه اين است كه ايشان از باب استهزاء و
مسخره كردن رسول خدا 6، بجاى درخواست رحمت و عافيت درخواست عذاب كرده بودند، به
دليل اينكه دنبالش مىفرمايد:(وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ
الْمَثُلاتُ) و با در نظر داشتن اينكه جمله مذكور جملهايست حاليه، مراد از سيئه،
آن عقوبتهايى خواهد بود كه بر امتهاى گذشته نازل شد و ايشان را منقرض ساخت.
و معناى آيه
چنين خواهد بود: كسانى كه كفر ورزيدند، بعد از آنكه شنيدند كه تو از عذاب الهى
انذارشان كردى، و قبل از آنكه از خدا طلب رحمت و عافيت كنند طلب عذاب كردند تا به
خيال خود تو را مسخره كرده باشند، با اينكه خبر داشتند از عذاب الهى و عقوبتهايى