responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 317

را برگزيند و نعمت خود را بر او تمام كند، و در كار خود حكيم است، و امور را بر مقتضاى حكمت بالغه‌اش تقدير مى‌كند، بنا بر اين ديگر چه معنا دارد كه آدمى در مواقع برخورد بلايا و محنت‌ها مضطرب شود، و به جزع و فزع درآيد و يا از روح و رحمت خدا مايوس گردد؟! دو اسم عليم و حكيم همان دو اسمى است كه يعقوب در روز نخست در وقتى كه يوسف رؤياى خود را نقل مى‌كرد به زبان آورد، و در آخر هم يوسف در موقعى كه پدر و مادر را بر تخت سلطنت نشاند و همگى در برابرش به سجده افتادند به زبان مى‌آورد و مى‌گويد:

( يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ‌) ...(هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ).

(وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى‌ عَلى‌ يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ).

راغب در مفردات گفته: كلمه اسف به معناى اندوه توأم با غضب است، و گاهى در تك تك آن دو نيز استعمال مى‌شود، و حقيقت اسف، عبارتست از فوران خون قلب و شدت اشتهاى به انتقام، و اين حالت اگر در برابر شخص ضعيف‌تر و پايين دست آدمى باشد غضب ناميده مى‌شود و اگر در برابر ما فوق باشد حالت گرفتگى و اندوه دست مى‌دهد ... و اينكه در قرآن فرموده:(فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ) معنايش اين است كه وقتى ما را به خشم درآوردند از ايشان انتقام گرفتيم، ابو عبد اللَّه رضا[1] گفته: خداوند مانند ما اسف نمى‌خورد، و ليكن او اوليائى دارد كه ايشان اسف مى‌خورند و خشنود مى‌شوند، خداوند هم اسف و رضاى ايشان را اسف و رضاى خود خوانده.

آن گاه اين روايت را نقل مى‌كند كه خداوند فرموده: كسى كه يكى از اولياى مرا اهانت كند با من اعلام جنگ داده است‌[2].

صاحب مفردات در باره كظم مى‌گويد: كظم به معناى بيرون آمدن نفس است، وقتى مى‌گويند كظم خود را گرفت، يعنى جلو نفس خود را گرفت، و كظوم به معناى حبس كردن نفس است، كه خود كنايه از سكوت است، هم چنان كه در هنگام توصيف و مبالغه در باره سكوت مى‌گويند: فلانى نفسش بيرون نمى‌آيد، و دم نمى‌زند يعنى بسيار كم حرف است و كظم فلان يعنى نفس فلانى حبس شد، و از اين باب است جمله‌(إِذْ نادى‌ وَ هُوَ مَكْظُومٌ) يعنى ندا كرد در حالى كه نفسش گرفته شده بود، و همچنين كظم غيظ، حبس آنست و جمله‌(وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ) بهمين معنا است. و نيز از همين باب است كظم البعير اذا ترك‌


[1] در نسخه مفردات، رضا نقل شده ولى صحيحش ابو الحسن است.

[2] مفردات راغب، ماده اسف .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 317
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست