نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 295
پس اينكه گفتند:(يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ
بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا)
منظورشان دلخوش ساختن پدر بود، تا شايد بدين وسيله به فرستادن برادرشان رضايت دهد،
و از ناحيه عزيز مطمئن باشد كه قصد سويى ندارد، و از ناحيه خود ايشان هم مطمئن
باشد كه همانطور كه وعده دادند حفظش خواهند كرد، و بهمين جهت دنبال جمله مزبور
گفتند:(وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ
نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ) و معناى(ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ) اين است
كه اين كيلى است آسان.
بعضى[1] از مفسرين گفتهاند: كلمه
ما در جمله(ما نَبْغِي) ماى نفى است، و معناى جمله اين است
كه: منظور ما از آنچه كه در باره عزيز و پذيرايى و احترامش گفتيم دروغ بافى نبود،
به شهادت اينكه اين سرمايه ما است كه به ما برگشته. و همچنين، بعضى[2] گفتهاند:
كلمه
يسير به معناى اندك است و معناى جمله اين است كه اين كيل طعامى كه ما با خود
آوردهايم كيل اندكى است، و ما را كافى نيست، ناگزير بايد برادر را هم همراه ببريم
تا سهم او را هم بگيريم.
كلمه
موثق (به كسر ثاء) به معناى چيزى است كه مورد وثوق و اعتماد قرار گيرد، و(مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ) امرى است كه هم مورد اعتماد باشد و هم مرتبط
و وابسته به خداى تعالى، و آوردن وثيقه الهى و يا دادن آن، به اين است كه انسان را
بر امرى الهى و مورد اطمينان از قبيل عهد و قسم مسلط كند به نحوى كه (احترام خدا
در آن) به منزله گروگانى باشد.
آرى معاهدى
كه عهد مىبندد و قسم خورندهاى كه سوگند مىخورد و مىگويد:
عاهدت
اللَّه ان افعل كذا- با خدا عهد بستم كه فلان كار را بكنم و يا
مىگويد: باللَّه لافعلن كذا- به خدا سوگند كه اين كار را مىكنم
احترام خدا را نزد طرف مقابلش گروگان مىگذارد، بطورى كه اگر به گفته خود وفا نكند
نسبت به گروگانش زيانكار شده و در نتيجه احترام خداى را از بين برده و در نزد او
مسئول هست.
كلمه
احاطه از ماده حاط به معناى حفظ است، و ديوار را هم از جهت اينكه