نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 285
چاه به دست مكاريان و
كاروانى كه از كنار چاه عبور مىكردند سپردند ديگر او را نديدند، و يوسف آن روز،
كودكى خردسال بود، و بعد از آن، مدتى در خانه عزيز و چند سالى در زندان و بيشتر از
هفت سال هم هست كه عهدهدار امر وزارت است، بعلاوه اينكه او روزى كه از برادران
جدا شد يك كودك بيش نبود و امروز در لباس وزارت و زى سلاطين درآمده، ديگر چگونه
ممكن بود كسى احتمال دهد كه او مردى عبرى و بيگانه از نژاد قبطى مصر باشد و خلاصه
چگونه ممكن بود برادران حدس بزنند كه او برادر ايشان و همان يوسف خودشان است.
بخلاف يوسف،
كه برادران را در آن وضعى كه ديده بود الآن نيز در همان وضع مىبيند و كياست و
فراست نبوت هم كمكش مىكند و بىدرنگ ايشان را مىشناسد هم چنان كه فرمود:
[در خواست
آوردن برادر ابوينى خود از برادران پدرى با تشويق، تهديد و تدبير]
(وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ
أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ) راغب در
مفردات خود گفته: جهاز ، هر متاع و يا چيز ديگرى است كه قبلا تهيه شود،
و تجهيز به معناى حمل اين متاع و يا فرستادن آن است[1].
و بنا به گفته وى معنا اين مىشود كه بعد از آنكه متاع و يا طعامى كه جهت ايشان
آماده كرده و به ايشان فروخته بود بار كرد، دستورشان داد كه بايستى آن برادر ديگرى
كه تنها برادر پدرى ايشان و برادر پدرى و مادرى يوسف است همراه بياورند، و گفت:(ائْتُونِي بِأَخٍ ...).
و معناى
ايفاى به كيل در جمله(أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ) اين است كه
من به شما كم نفروختم، و از قدرت خود سوء استفاده ننموده و به اتكاى مقامى كه دارم
به شما ظلم نكردم(وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ) يعنى من
بهتر از هر كس واردين به خود را اكرام و پذيرايى مىكنم و اين خود تحريك ايشان به
برگشتن است، و تشويق ايشان است تا در مراجعت، برادر پدرى خود را همراه بياورند.
و اين تشويق
در برابر تهديدى است كه در آيه بعدى:(فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا
كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ) كرد، و گفت كه اگر
او را نياوريد ديگر طعامى به شما نمىفروشم، و ديگر مانند اين دفعه، شخصا از شما
پذيرايى نمىكنم، اين را گفت تا هواى مخالفت و عصيان او را در سر نپرورانند، هم
چنان كه از گفتار ايشان در آيه آتيه كه گفتند: (سَنُراوِدُ
عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ)- بزودى