نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 284
عبارت از آمدن
برادران يوسف نزد وى، در خلال چند سال قحطى است تا از او جهت خاندان يعقوب طعام
بخرند، و اين پيشامد- مقدمهاى شد كه يوسف بتواند برادر مادرى[1]
خود را از كنعان به مصر نزد خود بياورد، و اين برادر، همان است كه با يوسف مورد
حسادت برادران واقع شد و برادران در آغاز داستان گفتند:(لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينا مِنَّا وَ
نَحْنُ عُصْبَةٌ)[2] و بعد از آوردن او، خود را به سايرين نيز معرفى
نموده، سرانجام يعقوب را هم از باديه كنعان به مصر منتقل ساخت.
و اگر در
ابتداى امر، خود را معرفى نكرد براى اين بود كه مىخواست اول برادر مادريش را
احضار نمايد تا در موقعى كه خود را به برادران پدريش معرفى مىكند او نيز حاضر
باشد و در نتيجه صنع خداى را نسبت به آن دو و پاداشى را كه خداوند به آن دو در اثر
صبر و تقواشان ارزانى داشت مشاهده كنند و بعلاوه وسيلهاى براى احضار همه آنان
باشد. و اين پنج آيه متضمن آمدن فرزندان يعقوب به مصر و نقشهاى است كه يوسف براى
احضار برادر مادرى خود كشيد، كه اگر بار ديگر محتاج به طعام شدند تا او را نياورند
طعام نخواهند گرفت، ايشان نيز پذيرفتند.
در اين جمله
مطالب زيادى حذف شده، و اگر متعرض آن نگشته براى اين بوده كه غرض مهمى بدان متعلق
نمىشده، غرض تنها بيان چگونگى پيوستن برادر مادرى يوسف به وى و شركتش در نعمتها
و منتهاى الهى او و سپس شناختن برادران و پيوستن خاندان يعقوب به او بوده و اين
قسمتها كه مورد غرض بوده منتخبى است از داستان يوسف و وقايعى كه بعد از رسيدن به
عزت مصر رخ داده است.
برادرانى كه
براى خريدن طعام به مصر آمدند همان برادران عصبه و قوى بودند (كه او را به چاه
انداختند) و برادر مادرى همراهشان نبود زيرا يعقوب بعد از واقعه يوسف با او انس
مىگرفت، و هرگز او را از خود جدا نمىكرد و اين معانى از آيات زير به خوبى
استفاده مىشود.
و بين وارد
شدن ايشان به مصر و بيرون آمدن يوسف از زندان و منصوب شدنش به وزارت ماليه و
خزانهدارى كل، و رسيدنش به مقام عزيزى مصر بيشتر از هفت سال فاصله بوده، زيرا
برادران بطور مسلم در بعضى از سالهاى قحطى به مصر آمدند تا طعامى خريدارى كنند، و
اين سالها بعد از هفت سال فراوانى اتفاق افتاده، و ايشان از آن روزى كه يوسف را
بعد از بيرون شدن از