responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 257

(إِلَى النَّاسِ ).

[دقائقى كه در نقل سخن فرستاده دربار مصر به سوى يوسف با آن حضرت در آيه:(يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ ...) وجود دارد]

(يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ ...) در اين آيه بمنظور اختصار چيزى حذف و در تقدير گرفته شده و تقدير آن چنين است:

فارسلوه فجاء الى يوسف فى السجن و قال يا يوسف ايها الصديق ... يعنى در پاسخ ساقى كه گفت مرا روانه كنيد، روانه‌اش كردند او در زندان نزد يوسف آمد و گفت: اى يوسف، اى صديق نظر بده ما را در باره رؤيايى كه ملك ديده، آن گاه متن رؤيا را نقل كرده و گفته است كه: مردم منتظرند من تاويل رؤياى او را از تو گرفته برايشان ببرم.

قرآن كريم تمامى اين مطالب را حذف كرده آن هم طورى كه مخل به معنا نيست. و اين اسلوب از لطايف اساليب قرآن كريم است.

و اگر يوسف را صديق خوانده كه به معناى مرد كثير الصدق و مبالغه در راستگويى است براى اين است كه اين شخص، راستگويى يوسف را در تعبيرى كه از خواب او و خواب رفيقش كرد، و همچنين در گفتار و كردارى كه از او در زندان مشاهده كرده بود بياد داشت، و خداى تعالى هم اين معنا را تصديق كرده و لذا عين گفته او را نقل نموده و رد نكرده است.

و اگر اسمى از رؤيا نبرده و تنها گفته: نظر ده ما را در باره هفت گاو چاق كه طعمه هفت گاو لاغر شده‌اند و هفت سنبله سبز و هفت سنبله خشك براى اين بوده كه خود كلمه افتنا كه در مورد پرسش از حكم بكار مى‌رود، و اينكه معهود ميان او و يوسف همان مساله تعبير خواب بوده، و همچنين ذيل كلام، همه دلالت بر رؤيا بودن آن مى‌كرده ديگر حاجتى نبوده كه بر آن تصريح كند.

در جمله‌(لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ) كه كلمه لعل تكرار شده اولى تعليل است براى افتنا و دومى براى ارجع و مقصود اين است كه در باره اين رؤيا نظريه بده زيرا در نظريه تو اين اميد هست كه من دست خالى برنگشته باشم، و در پاسخ صحيح بردنم اين اميد هست كه ايشان آن را بفهمند و از حيرت و جهالت بيرون آيند.

از همين جا معلوم مى‌شود كه جمله ارجع در معناى ارجع بذلك- با پاسخ برگردم است، چون پر واضح است كه اگر يوسف در باره رؤيا نظريه بدهد و ساقى با جواب برگردد برگشتنش برگشتن كسى است كه عالم به تاويل و داناى به حكم آن رؤيا است، پس رجوعش رجوع اوست به اتفاق و همراهى تاويلى كه از يوسف گرفته، (دقت فرمائيد).

و اينكه اول به صيغه جمع گفت:(أَفْتِنا) و در ثانى بطور مفرد گفت:(لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ) دلالت دارد بر اينكه استفتايى كه مى‌كرده براى خودش نبوده بلكه بعنوان رسالت از

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 257
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست