نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 253
و كلمه
افتاء مصدر باب افعال از ماده فتوا و فتيا است، در مجمع گفته: فتيا به معناى
جواب دادن از حكم معنى است، و گاهى از خود معنا جواب داده مىشود كه آن را فتيا
نمىگويند.[1] و
كلمه تعبرون از ماده عبر كه به معناى بيان تاويل رؤيا
است، كه گاهى هم تعبير گفته مىشود، و به هر حال اين ماده از عبور نهر
و امثال آن اخذ شده، و وجه مناسبتش اين است كه گويا شخص تعبيرگو، به وسيله تاويل،
از رؤيا به ما وراى آن عبور مىكند، و از صورت رؤيا به حقيقتى كه در عالم خواب
براى صاحب خواب و مناسب با روحيات او مجسم شده پى مىبرد.
در كشاف در
ذيل جمله(سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ) گفته: اگر شما
بگوئيد كلمه سمان را صفت مميز- يعنى بقرات- بگيريم و آن را
سمانا بخوانيم، نه سمان تا صفت سبع بوده باشد آيا معنى فرق
مىكند يا نه؟ در جواب مىگوئيم: اگر كلمه مذكور را صفت بقرات بگيريم قهرا عدد سبع
را با خود بقرات تميز نياوردهايم بلكه با نوعى از آن تميز آوردهايم (گاو چاق) و
اگر آن را صفت خود سبع بگيريم عدد سبع را با جنس گاو تميز آورده و سپس آن عدد
تميزدار را با صفت چاق وصف كردهايم.
و اگر بپرسى
چرا نفرمود: سبع عجاف - به كسره فاء عجاف- كه سبع بر آن اضافه شده
باشد؟ در جواب مىگوييم: براى اينكه تميز وضع شده است براى بيان جنس ولى عجاف وصف
است، و با آن به تنهايى بيان حاصل نمىشود.
و اگر بپرسى:
پس چطور بطور اضافه گفته مىشود: ثلاثة فرسان و خمسة اصحاب- سه سواره و پنج
اصحاب در جواب مىگوئيم فارس و صاحب و راكب هر چند صفتند، و ليكن در اين مثالها
جنبه اسم به خود گرفتهاند، و در نتيجه حكم اسماء را در باره آنها جارى كردهاند،
و اين دليل نيست كه در اوصافى هم كه چنين جنبهاى به خود نگرفتهاند جايز باشد، به
شهادت اينكه مىبينيم هيچ وقت نمىگويند: عندى ثلاثة ضخام و اربعة غلاظ- نزد
من است سه (چيز) ضخيم و چهار (چيز) غليظ [2].
و نيز گفته
است: حال اگر بگويى: آيا در آيه مورد بحث دلالتى بر اين هست كه سنبلههاى خشك هم
مانند سنبلههاى سبز هفت عدد بوده؟ در جواب مىگوييم؟ آرى چون