و چه
مغالطهاى عجيبى كرده، زيرا به طرز ماهرانهاى زمان حكم را زمان نتيجه و اثر آن
قرار داده و آن گاه آيه را دليل قطعى بر مسلك خود گرفته. توضيح اينكه: اگر خداى
تعالى الآن حكم مىكند به اينكه فلان موضوع در آينده داراى فلان صفت خواهد شد
مستلزم اين نيست كه موضوع مذكور در زمان حكم هم متصف به آن صفت باشد، مثلا اگر ما
در شب حكم كرديم به اينكه فضا پس از ده ساعت ديگر روشن مىشود، معنايش اين نيست كه
همين الآن هم هوا روشن باشد و اگر الآن هوا روشن نيست حكم ما را كه حكم حقى است
تكذيب نمىكند. و نيز اگر گفتيم كودك به زودى يعنى پس از هشتاد سال پير و از بين
رفتنى مىشود مستلزم اين نيست كه در زمان حكم هم پير و از بين رفتنى باشد.
پس اينكه در
آيه شريفه فرموده:(فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ)، و خبر داده
به اينكه جماعتى از مردم در روز قيامت شقى و جماعتى ديگر سعيدند، حكمى است كه الآن
كرده، ولى براى ظرف قيامت و اين هم مسلم است و ما نيز قبول داريم كه حكم خدا در
ظرف خودش تخلف ندارد و گرنه لازم مىآيد كه خدا خبرش دروغ و علمش جهل شود، و ليكن
معنايش اين نيست كه شقى و سعيد در قيامت الآن هم شقى و يا سعيد باشد، هم چنان كه
معنايش اين نيست كه خدا الآن حكم كرده باشد به اينكه سعيد و شقى دائما سعيد و شقى
هستند، و اين خيلى روشن است.
و اى كاش
مىدانستم چه چيزى او را بازداشته از اينكه در ساير موارد كه خداوند خبر از صفات
مردم در روز قيامت مىدهد اينگونه حكم نمىكند. و چرا نمىگويد كه اشقياء در قيامت
دائما كافر و دائما در جهنمند، حتى در دنيا و قبل از قيامت، و سعداء در قيامت
دائما مؤمن و در بهشتند، حتى قبل از قيامت؟ اگر گفتار او در آيه مورد بحث صحيح
باشد بايد در اينگونه آيات نيز اين معنا را ملتزم شود.
و اما روايتى
كه به عنوان دليل بر گفتارش از رسول خدا 6 نقل كرده كه: و ليكن براى هر كس
ميسر است كه برسد به آنچه كه براى آن خلق شده هيچگونه دلالتى بر مدعاى او
ندارد، و به زودى توضيح آن در بحث روايتى آينده خواهد آمد ان شاء اللَّه تعالى.
و اما اينكه
در آخر گفته: علاوه بر اينكه شقى بودن شقى به خاطر عملش ... مقصودش
اين است كه وقتى عمل مقدر شد- با اينكه هيچ قضاى رانده شده و مقدرى از قضا و قدر
تخلف نمىپذيرد- در حقيقت آن عمل ضرورى الثبوت مىشود، و فاعلش در انجام آن مجبور
مىگردد،