نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 196
ما مىگوييم آن چنان
كه از آيه استفاده مىشود او خيلى همسرش را دوست مىداشته است.
[گفتگوى
ملامت آميز زنان شهر در باره عشق زليخا به يوسف و تدبيرى كه زليخا با ترتيب دادن
ميهمانى و ... براى رهايى از زخم زبان آنان انديشيد]
(وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ
نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ) اين آيه و
پنج آيه بعد آن متعرض داستان زنان مصر با يوسف است كه در خانه عزيز اتفاق افتاد.
آنچه كه از دقت در آيه به دست مىآيد و قرائن حاليه هم تاييدش مىنمايد و با طبع
قضيه هم سازگارى دارد اين است كه وقتى داستان برخورد يوسف با عزيز و آن گفت و
شنودها پايان يافت تدريجا خبر در شهر انتشار پيدا كرد، و نقل مجالس بانوان شد
بطورى كه در مجالس خود، و هر جا كه مىنشستند اين قضيه را پيش كشيده زليخا را به
باد سرزنش مىگرفتند، كه با اينكه شوهر دارد عاشق برده خود شده، و در عشق خود آن
چنان عنان از دست داده كه با او به مراوده هم پرداخته و لكه ننگى بر دامن خود
نهاده.
ولى هيچ يك
از آنان اين حرفها را از در خيرخواهى نمىزدند، بلكه از در مكر و حيله بود، چون
مىدانيم كه بيشتر زنان دچار حسد و خودپسندى هستند، و همين دو جهت كافى است كه
نگذارد آرام بگيرند. آرى عواطف رقيق و احساسات لطيف، در زنان اثرى دارد كه در
مردان آن چنان اثر را ندارد. زنان در برابر هر خلقتى لطيف و طبيعتى زيبا عنان از
دست مىدهند، آرايش و زينت را بيش از مردان دوست مىدارند مثل اينكه دلهايشان با
رسوم ناز و كرشمه بستگى دارد، و همين معنا باعث مىشود كه حس خودپسندى و حسد را در
دلهايشان طغيان دهد.
كوتاه سخن،
گفتگوهايى كه در پيرامون مراوده زليخا و يوسف مىداشتند بيشتر براى تسكين حسادت و
تسلاى دل و فرو نشاندن جوش سينهها بود، و گرنه آنها تا كنون يوسف را نديده بودند،
و آنچه كه زليخا از يوسف چشيده بود نچشيده بودند، و چون او ديوانه و شيدايش نشده
بودند. آنها پيش خود خيال مىكردند غلام زليخا مردى معمولى است، آن گاه يكى پس از
ديگرى قياسهايى مىكردند، غافل از اينكه: شنيدن كى بود مانند ديدن.
خلاصه، آن
قدر اين تهمتها بر سر زبانها گشت تا به گوش خود زليخا هم رسيد، همان زليخايى كه جز
رسيدن به وصال يوسف، ديگر هيچ هم و غمى ندارد، و اگر توانگر است، هر چه را دارد
براى يوسف و براى به چنگ آوردن او مىخواهد، و اگر عزت دارد، عزتش را هم براى اين
مىخواهد تا شايد يوسف به خاطر عزت هم كه شده او را دوست بدارد، و به او و بخواسته
او توجهى كند، و او را به خواستهاش برساند.
اين گفت و
شنودها، او را از خواب بيدار كرد و فهميد كه دشمنان و رقيبان چگونه به رسوايى او
دامن مىزنند، لا جرم كس نزد ايشان فرستاد تا در موعد معينى همه آنان كه زنان
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 196