نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 188
و اما اينكه
گفت: به هيچ وجه نمىشود كلمه هم را در عمل نامشروع مخالطت معنا
كرد و بر آن چهار دليل اقامه نمود، همه پوچ و بىاعتبار است، زيرا اين معنا
كاملا روشن است كه تقاضاى مخالطت از ناحيه زليخا مقدماتى از حركات و سكنات داشته.
آرى، شان هر زنى در اينگونه موارد فعل است به انفعال، و عكس العملى نشان دادن است
نه صرف قبول اينگونه صحنهها هر زنى را به اعمالى (از قبيل ناز و كرشمه و در آغوش
كشيدن و امثال آن) وا مىدارد، و اگر زليخا تنها يوسف را در آغوش كشيده باشد كه
بدينوسيله آتش غريزه جنسى او را تحريك و شعلهور سازد در نتيجه مجبور به اجابت خود
نمايد همين مقدار كافى است كه بگوييم زليخا همت بيوسف- زليخا قصد مخالطت با
يوسف را كرد ، و بدين قصد برخاست، و حتما لازم نيست كه هم او را
به قصد (زنا) معنا كنيم كه كار يوسف است و از ناحيه زليخا تنها تسليم و قبول است،
تا نتوانيم بگوييم صرف تسليم نيز در لغت هم هست.
و اما اينكه
در آخر گفت: از داستان يوسف و زليخا اين معنا معلوم شده كه اين زن بر آنچه
از يوسف مىخواسته عازم و جازم و مصر بوده و كمترين ترديدى نداشته، بنا بر اين
صحيح نيست بگوييم مقصود از هم زليخا جمع شدن با يوسف است چون با
استنكاف يوسف چطور ممكن است زليخا جازم شود اين نيز صحيح نيست، زيرا هر كسى
در هر چيز كه جازم مىشود از ناحيه خود جازم مىشود، حال اگر شرايط ديگر هم مساعدت
كرد به آرزوى خود مىرسد و گرنه، خير. زليخا هم نسبت به اراده خود (كام گرفتن از
يوسف) جازم بود، نه بر اينكه اين عمل تحقق پيدا كند هر چند كه يوسف زير بار هم
نرود. البته نسبت به اين معنا جازم نبود و نمىتوانست جازم باشد، چگونه ممكن بود،
با اينكه مىديد كه يوسف امتناع دارد و حاضر نيست با او درآميزد. آرى او بر اراده
خود جازم بود، نه بر اينكه يوسف هم اجابتش مىكند و در برابر خواستهاش تسليم مىشود،
و اين خيلى روشن است.
5- قول ديگر
اين است كه كلام را حمل بر تقديم و تاخير كرده و گفتهاند: تقدير آيه چنين
است: و لقد همت به و لو لا ان را برهان ربه لهم بها- زليخا قصد يوسف را كرد
و اگر يوسف برهان پروردگار خود را نديده بود او هم قصد وى را كرده بود ولى
چون برهان پروردگار خود را ديد قصد نكرد، مثل اينكه مىگويند: تو هلاك شده
بودى اگر من برايت تدارك نديده بودم و يا تو كشته شده بودى اگر من به
دادت نرسيده بودم و معناى اين كلام است كه: اگر من برايت تدارك نديده
بودم هلاك شده بودى و اگر من به دادت نرسيده بودم كشته شده بودى
هر چند الآن كه اين كلام را مىگوييم كشته شدنى اتفاق نيفتاده.
و نيز مانند
قول شاعر كه مىگويد:
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 188