responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 155

و در تفسير عياشى از زراره از ابى جعفر (ع) آورده كه فرمود: انبياء پنج طايفه‌اند: بعضى از ايشان صدا را مى‌شنود، صدايى كه مانند صداى زنجير است، و از آن مقصود خدا را مى‌فهمند و براى بعضى از ايشان در خواب خبر مى‌آورند مانند يوسف و ابراهيم (ع). و بعضى از ايشان كسانى هستند كه به عيان مى‌بينند. و بعضى از ايشان به قلبشان خبر مى‌رسد و يا بگوششان خوانده مى‌شود.[1] و نيز در همان كتاب از ابى خديجه از مردى از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: يعقوب بدين سبب به داغ فراق يوسف مبتلا شد كه گوسفندى چاق كشته بود و يكى از اصحابش به نام يوم و يا قوم محتاج به غذا بود و آن شب چيزى نيافت كه افطار كند و يعقوب از او غفلت كرده و گوسفند را مصرف نمود و به او چيزى نداد، در نتيجه به درد فراق يوسف مبتلا شد.

از آن به بعد ديگر همه روزه مناديش فرياد مى‌زد هر كه روزه است بيايد سر سفره يعقوب حاضر شود، و اين ندا را موقع هر صبح و شام تكرار مى‌كرد.[2] و در تفسير قمى مى‌گويد: و در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (ع) آمده كه در تفسير(لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ) فرموده: يعنى و ايشان نمى‌دانند كه تو يوسفى و برادر ايشانى، و اين خبر را جبرئيل به يوسف داد.[3] و نيز در همان كتاب است كه: در روايت ابى الجارود آمده كه امام (ع) در تفسير آيه‌(وَ جاؤُ عَلى‌ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ) فرموده بزى را روى پيراهن يوسف سر بريدند.[4] و در امالى شيخ به سند خود آورده كه امام (ع) در تفسير آيه‌(فَصَبْرٌ جَمِيلٌ) فرمود يعنى بدون شكوى.[5] مؤلف: اين روايت گويا از امام صادق (ع) باشد، چون قبل از اين روايت كه ما آورديم روايتى ديگر از امام صادق آورده. و در اين معنى نيز روايتى در الدر المنثور از حيان بن جبله از رسول خدا 6 آمده‌[6]. و در مضامين قبلى روايات ديگرى هم هست.


[1] تفسير عياشى، ج 2، ص 166.

[2] تفسير عياشى، ج 2، ص 167.

[3] تفسير قمى، ج 1، ص 340.

[4] تفسير قمى، ج 1، ص 341.

[5] تفسير البرهان، ج 2، ص 25.

[6] الدر المنثور، ج 4، ص 10.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 155
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست