نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 15
(يَوْمَ
يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ
أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ)[1] در جواب مىگوييم: اين از باب ظهور ملكات است.
توضيح اينكه انسان وقتى در باره نفسانيات خود فكر مىكند، در نفس خود اسرارى نهانى
مشاهده مىكند، بدون اينكه در اين مشاهده احتياج پيدا كند به اينكه به خود بگويد
در درون دل من چه چيزهايى است، چون باطن هر كسى براى خودش مشهود است نه غيب، و در
درك آن، زبان و تكلم هيچ دخالتى ندارد، و ليكن با اينكه دخالت ندارد مىبينيم، كه
در حين تفكر صورت كلامى را در دل تصور مىكنيم، و در دل با خود حرف مىزنيم، و چه بسا
مىشود كه زبان را هم به كار بسته آنچه كه به فكر ما مىگذرد به زبان جارى
مىسازيم. اين استخدام زبان در اينگونه مواقع، كه هيچ دخالتى براى زبان نيست، از
باب عادت است، چون ما عادت كردهايم همواره نيت خود را به وسيله زبان با ديگران در
ميان بگذاريم، لذا در اينگونه مواقع نيز زبان را به كار مىبريم و با خود حرف
مىزنيم.
[بيان
اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است]
مشركين و
منافقين هم از آنجايى كه در دنيا به دروغ عادت كرده بودند، در روز قيامت هم كه روز
ظهور ملكات و عادات نفسانى است خود به خود حرف مىزنند و دروغهاى دنيايى خود را
تكرار مىكنند، و گرنه محال است كه انسان با توجه به اينكه در مقابل پروردگار خود
قرار گرفته دروغ بگويد و حال آنكه او به ظاهر و باطنش واقف است و اعمالش نيز حاضر
است نامه عملش گسترده و گواهان ايستادهاند، و جوارح و اعضاى بدنش همه به زبان
آمدهاند و همه اسباب و از آن جمله دروغ ديگر رونقى ندارد، چون همه اسرار علنى و
همه غيبها شهود مىشود، با اين حال دروغ مىگويد به اميد اينكه خداى خود را گول
بزند و حجت قلابى خود را به كرسى بنشاند و بخواهد بدين وسيله نجات بيابد؟! و اين
نظير دعوت شدنشان به سجود است در روز قيامت كه نمىتوانند سجده كنند:
(يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى
السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ)[2] چه، نداشتن
قدرت بر سجده جز بدين جهت نيست كه ملكه استكبار بر نفوسشان راسخ شده و گرنه اگر
خدا قدرت را از ايشان گرفته باشد حق
[1] روزى كه خدا همگيشان را زنده كند براى او قسم مىخورند هم
چنان كه براى شما قسم مىخورند و گمانبرند چيزى هستند بدانيد كه آنان خودشان
دروغگويند. سوره مجادله، آيه 18.
[2]( ياد كنند) روزى سختى را كه دامن به ميان زنند و به سجده
خوانده شوند و نتوانند، چشمانشان ذليل و ترسان و حسرت آنها را فرا گرفته و از اين
پيش( در دنيا) با تن سالم به طاعت خدا آنها را خواندند( اجابت نكردند). سوره قلم،
آيه 41 و 42
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 15