نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 94
معانى امورى است پيش
پا افتاده كه در آن يك صحرانشين و يك شهرنشين، يك عامى و يك خاصى، يك جاهل و يك
عالم با هم برابرند، و فضيلت و برترى قرآن از ساير كتابها هر چه هست در نظم الفاظ
آن است، و ما وراى آن هيچ ارزشى ندارد. و غفلت كردهاند از اينكه خود خداى تعالى
وقتى قرآن را توصيف مىكند از فصاحت و بلاغت آن نمىگويد، بلكه آن چيزى كه دخيل در
تحديش مىداند اين است كه قرآن نور است، رحمت است، هدايت است، حكمت است، موعظت
است، و برهان و تبيان هر چيز است و تفصيل الكتاب است، و شفاء مؤمنين و قول فصل
است، و هزل نيست و اينكه قرآن مواقع نجوم است، و هيچ اختلافى در آن نيست. و مساله
بلاغت را بطور صريح و بعينه ذكر نفرموده.
از سوى ديگر
در همه تحديهايش بطور مطلق تحدى كرده و فرموده: اگر شك داريد كه اين قرآن از ناحيه
خداى تعالى است سورهاى مثل آن بياوريد، و نفرموده از چه جهت مثل آن باشد، نه مقيد
به فصاحت كرده و نه به بلاغت. و ما بحثى مفصل پيرامون اعجاز قرآن در تفسير آيه
شريفه:(وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى
عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ)[1]، در جلد اول
اين تفسير ايراد كرديم.
[تاويل
معارف و احكام قرآن از مقوله معانى الفاظ نيست. و جهل مشركين به اين تاويل موجب
تكذيب آنان شده است]
(بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ
...) اين آيه شريفه علت حقيقى ايمان نياوردن آنان و نيز علت اين تهمتشان
را كه گفتند قرآن كلام خدا نيست، و آورندهاش به دروغ آن را به خدا نسبت
مىدهد بيان مىدارد و مىفرمايد: علت حقيقى آن اين است كه از قرآن كريم
چيزهايى را تكذيب كردند كه به آگاهى از آن احاطهاى ندارند، و يا اين است كه قرآنى
را تكذيب كردند كه به آگاهى از آن احاطهاى ندارند، چون در قرآن كريم معارفى حقيقى
از قبيل علوم واقعى وجود دارد، علومى كه آگاهى و فهم آنان گنجايش آن علوم را
ندارد، تاويل و شرح آن معارف هم هنوز به گوششان نخورده. واضحتر بگويم: هنوز تاويل
آنچه كه تكذيبش كردند به آنان نرسيده، تا ناگزير از تصديق آن شوند.
اين آن
معنايى است كه سياق، آن را اقتضاء دارد. پس، جمله:(وَ لَمَّا
يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ) اشاره به روز قيامت دارد، و مىفهماند آن روز
كه روز كشف حقايق از يك سو و باز شدن فهم بشر از سوى ديگر است همه اين كفار تاويل
حقايق و واقعيت معارف قرآن را مىفهمند، هم چنان كه آيه زير نيز اين معنا را تاييد
نموده، مىفرمايد: