نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 79
[احتجاج سوم براى
وحدانيت رب معبود با استناد به وجوب پيروى از حق كه با پيروى از هادى به سوى حق
حاصل مىگردد]
(قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي
لِلْحَقِّ ...) جمله(يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ) و جمله(يَهْدِي لِلْحَقِّ) هر دو به يك معنا است، چون ماده هدى به هر دو قسم متعدى
مىشود، يعنى هم با حرف الى و هم با حرف لام . در چند جاى
ديگر از قرآن كريم با حرف لام متعدى شده، مانند آيه(أَ وَ
لَمْ يَهْدِ لَهُمْ)[1] و آيه(يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ)[2] و مواردى
ديگر. پس، اينكه بعضى[3] از مفسرين
گفتهاند: حرف لام در جمله مورد بحث براى تعليل آمده، سخن درستى نيست.
خداى تعالى
در اين آيه سومين حجت را به رسول گرامى خود تلقين مىكند، و اين حجتى است عقلى كه
خواص و دانشمندان از مؤمنين به آن تكيه مىكنند. و توضيح آن اين است كه يكى از
مرتكزات فطرى بشر كه عقل وى بدان حكم مىكند اين است كه انسان بايد حق را پيروى
كند، حتى اگر احيانا در يكى از اعمالش از حق منحرف شود، و به خاطر غلط يا اشتباهى
و يا هوى و هوسى غير حق را پيروى كند، در همان لحظه كه آن عمل غير حق را انجام مىدهد
پيش خودش آن عمل را حق مىپندارد، چون امر بر او مشتبه شده است. و به همين جهت است
كه مىبينيم بعد از آنكه غبار و كوران هوى و هوسش فرو نشست اينطور اعتذار مىجويد
كه من خيال مىكردم آن عمل حق است، پس به حكم ارتكاز و فطرت و عقل بشر حق بطور
مطلق و بدون هيچ قيدى و شرطى واجب الاتباع است، و به همين دليل كسى هم كه انسان را
به سوى حق راهنمايى مىكند نيز واجب الاتباع است، به خاطر اينكه حق مىگويد و به
سوى حق دعوت مىنمايد، و بايد چنين كسى را ترجيح داد به كسى كه ما را به سوى حق
هدايت نمىكند، و يا به سوى غير حق مىخواند، زيرا پيروى كردن از هادى به سوى حق
پيروى خود حق است، همان حقى كه او ما را به سوى آن مىخواند، و وجوب پيروى او،
امرى است ضرورى، كه هيچ حاجتى به دليل ندارد.
در حجتى كه
در آيه مورد بحث به رسول خدا 6 تلقين شده تكيه بر اين مقدمه ضرورى و فطرى شده
است، لذا سخن را از اينجا آغاز مىكند كه مىپرسد: آيا شما مشركين در ميان شركاء
خود هيچ شريك و معبودى سراغ داريد كه شما را به سوى حق هدايت كند؟ و پر واضح است
كه مشركين غير از كلمه نه جوابى ندارند، چون شركاى آنان چه آنانى