نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 72
آنچه كراهت دارد
مىگريزد.
پس حواس
انسان ابزارى است كه به وسيله آنها فائده نعمتهاى الهى و رزق او تمام مىشود. و
اگر در بين حواس پنجگانه فقط گوش و چشم را نام برد براى اين است كه آثار اين دو حس
در اعمال زندگى بيشتر از ساير حواس مىباشد، و خداى سبحان مالك آن دو و متصرف در
آن دو است، كه يا مىدهد و يا دريغ مىنمايد، يا زياد مىدهد و يا ناقص.
[معناى
حيات (زنده بودن)، و اشاره به عموميت حيات بين حيوان و نبات]
(وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ
الْحَيِّ)- حيات در انسان در نظر سطحى و بدوى مبدئى است كه به وسيله آن علم و
قدرت در هر كارى پيدا مىشود، و آدمى اعمال خود را ما دام كه زنده است از روى علم
و بوسيله قدرت انجام مىدهد، و وقتى حيات باطل شود قهرا صدور اعمال نيز متوقف
مىگردد. ولى از طريق نظر علمى كشف شده كه اين حيات آن طور كه در نظر بدوى به ذهن
مىرسيد مختص به اقسام حيوانات نيست، براى اينكه آن ملاكى كه حيوان را داراى حيات
كرده در گياهان نيز هست، و آن عبارت است از اينكه موجود جاندار داراى نفس و جانى
مىباشد كه از آن جان اعمال مختلفى صادر مىشود، آنهم نه به يك گونه و بطور طبيعى،
بلكه به انحاى گوناگون، مثل حركت به سوى جهات مختلف و با حركاتى مختلف، و مثل سكون
و بى حركت ماندن كه همه اينها در گياهان نيز هست.
بحثهايى هم
كه در زيستشناسى جديد شده به همين نتيجه رسيده است كه حيات، اختصاصى به حيوانات
ندارد، زيرا جرثومه حيات كه در حيوانات وجود دارد و باعث شده كه حيوانات كارهايى
انجام دهند و آنچه انجام مىدهند منتهى و مستند به اين جرثومهها است نظير آن در
نباتات نيز هست، پس گياهان نيز مانند حيوانات داراى حياتند، در نتيجه بايد گفت نظر
علمى چه قديمش و چه جديدش بر خلاف آن نظر بدوى كه گذشت ما را به سوى حياتى عمومى
هدايت مىكند، حياتى كه هم در حيوانات هست و هم در گياهان.
حال ببينيم
حيات به چه معنا است؟ حيات كه در مقابل موت يعنى باطل شدن مبدأ اعمال حياتى قرار
دارد، برگشت معنايش بر حسب تحليل به اين است كه موجود داراى حيات داراى چيزيست كه
بوسيله آن، آثار مطلوب از آن موجود مترتب بر آن موجود مىشود، هم چنان كه موت
عبارت است از اينكه آثار مطلوب از آن موجود بر آن موجود مترتب نشود، پس زنده شدن
زمين به معناى آن است كه زمين گياه خود را بروياند و سرسبز گردد، بر خلاف زمين
مرده كه اين اثر بر آن مترتب نمىشود. و زنده بودن عمل عبارت است از اينكه عمل
طورى باشد كه غرضى كه بخاطر آن غرض آن عمل انجام شده از آن عمل حاصل شود، و عمل
مرده عبارتست از عملى كه اينطور نباشد، و همچنين زنده بودن سخن به اين است كه سخن
اثر مطلوب را در شنونده بگذارد و
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 72