نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 542
نظرش جز خير
نمىتواند باشد، و اين دوست شما و خيرخواهتان غير از سعادت شما چيز ديگرى
نمىخواهد، و بنا بر اين احتمال جمله(وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ) به منزله عطفى است تفسيرى براى جمله مورد بحث.
(وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ)- در اين جمله به روز
قيامت و يا روزى كه عذاب الهى نازل شود و قوم را منقرض نمايد اشاره كرده است و
معناى اينكه فرمود: آن روز (يعنى روز قضاء به عذاب) محيط است، اين است كه در آن
روز راهى براى فرار از عذاب نيست و غير از خداى تعالى هيچ پناهى وجود ندارد پس هيچ
كسى نيست كه با يارى و اعانت خود عذاب را دفع كند، روزى است كه در آن روز توبه و
شفاعتى هم نيست، و برگشت معناى احاطه روز به اين است كه عذاب آن روز قطعى است و
مفرى از آن نيست، و معناى آيه اين است كه براى كفر و فسق عذابى است غير مردود و من
مىترسم كه آن عذاب به شما برسد.
(وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا
النَّاسَ أَشْياءَهُمْ ...) كلمه اوفوا امر حاضر از
باب ايفاء افعال است و ايفا به معناى آن است كه حق كسى را بطور تمام و
كامل بپردازى، بخلاف بخس كه به معناى نقص است، در اين آيه بار ديگر
سخن از مكيال و ميزان را تكرار كرد و اين از باب تفصيل بعد از اجمال است كه شدت
اهتمام گوينده به آن كلام را مىرساند و مىفهماند كه سفارش به ايفاى كيل و وزن آن
قدر مهم است كه مجتمع شما از آن بى نياز نيست. چون جناب شعيب در بار اول با نهى از
نقص كيل و وزن، آنان را بسوى صلاح دعوت كرد و در نوبت دوم به ايفاء كيل و وزن امر
كرد و از بخس مردم و ناتمام دادن حق آنان نهى نمود و اين خود اشاره است به اينكه
صرف اجتناب از نقص مكيال و ميزان در دادن حق مردم كافى نيست- و اگر در اول از آن
نهى كرد در حقيقت براى اين بود كه مقدمهاى اجمالى باشد براى شناختن وظيفه بطور
تفصيل- بلكه واجب است ترازو دار و قپاندار در ترازو و قپان خود ايفاء كند يعنى حق
آن دو را بدهد و در حقيقت خود ترازودار و قپاندار طورى باشند كه اشياى مردم را در
معامله كم نكنند و خود آن دو بدانند كه امانتها و اشياى مردم را بطور كامل به
آنان دادهاند.
(وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ)- راغب در مفردات
مىگويد: ماده عيث با ماده عثى معناى نزديك به هم دارند
نظير ماده جذب با ماده جبذ ، چيزى كه هست ماده
عيث بيشتر در فسادهايى استعمال مىشود كه با حس مشاهده مىشود ولى
ماده عثى در فسادهايى به كار مىرود كه عقل آن را درك مىكند نه حس و
گفته مىشود: عثى- يعثى- عثيا و بر اين قياس است آيه شريفه(وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ) و نيز گفته
مىشود: عثا
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 542