نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 536
كوچك.
وقتى خورشيد
بر زمين مىتابيد لوط وارد شهر صوغر شد، رب بر شهر سدوم و عموره كبريت و آتش
باريد، كبريت و آتشى كه از ناحيه رب از آسمان مىآمد و آن شهرها و همه اطراف آن و
همه ساكنان آن شهرها و همه گياهان آن سرزمين را زير و رو كرد، زنش كه نافرمانى كرد
و از پشت به شهر نظر انداخت ستونى از نمك شد.
روز ديگر
ابراهيم به طرف اين سرزمين آمده در برابر رب ايستاد و بسوى سدوم و عموره و به
سرزمينهاى اطراف آن دو شهر نظر انداخت، ديد كه دود از زمين بالا مىرود مانند
دودى كه از گلخن حمام برمىخيزد، و چنين پيش مىآمد كه وقتى خدا شهرهاى آن دايره
(و آن افق) را ويران كرد به ابراهيم اطلاع داد كه لوط را از وسط انقلاب و در
لحظهاى كه شهرهاى محل اقامت لوط را ويران مىكرد بيرون فرستاد (و خلاصه اينكه به
ابراهيم اطلاع داد دلواپس لوط نباشد خداى تعالى او را نجات داده است).
و اما لوط از
صوغر نيز بالاتر رفت و در كوه منزل كرد و دو دخترش با او بودند، چون از اقامت در
صوغر نيز بيمناك بود لذا او و دو دخترش در غارى منزل كردند، دختر بكر بزرگ به
(دختر) كوچكتر گفت: پدر ما پير شده و در اين سرزمين هيچ كس نيست كه مانند عادت
ساير نقاط به سر وقت ما بيايد و از ما خواستگارى كند بيا تا به پدرمان شرابى
بنوشانيم و با او همخواب شويم و از پدر خود نسلى را زنده كنيم، پس پدر را شراب
خوراندند و در آن شب دختر بزرگتر (بكر) به رختخواب پدر رفت و پدر هيچ نفهميد كه
دخترش با او خوابيده (جماع كرده و) برخاست، فرداى آن شب چنين پيش آمد كه بكر به
صغيره گفت: من ديشب با پدرم خوابيدم امشب نيز به او شرابى مىدهيم تو با او بخواب
تا هر دو از او نسلى را زنده كنيم پس آن شب نيز شرابش دادند و دختر كوچك برخاسته
با پدر جمع شد و پدر، نه از همخوابگى او خبردار شد و نه از برخاستن و رفتنش، نتيجه
اين كار آن شد كه هر دو دختر از پدر حامله شدند.
دختر بزرگتر
(بكر) يك پسر آورد و نام او را موآب نهاد و اين پسر كسى است كه نسل
دودمان موآبيين به او منتهى مىشود و تا به امروز اين نسل ادامه دارد. اين بود
ماجراى داستان لوط در تورات، و ما همه آن را نقل كرديم تا روشن شود كه تورات در
خود داستان و در وجوه غير داستانى آن چه مخالفتى با قرآن كريم دارد.
[نقاط
تفاوت بين داستان قوم لوط در تورات فعلى و آنچه در قرآن كريم آمده است]
در تورات
آمده كه فرشتگان مرسل براى بشارت دادن به ابراهيم و براى عذاب قوم لوط دو فرشته
بودند ولى قرآن از آنان به رسل تعبير كرده كه صيغه جمع است و أقل جمع
سه نفر است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 536