نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 495
اشاره نموده،
مىفرمايد:(وَ لَوْ أَنَّ
أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ
السَّماءِ وَ الْأَرْضِ)[1] و نيز مىفرمايد:(وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ
أَيْدِيكُمْ)[2].
بنا بر اين
چه مانعى دارد كه از فردى از افراد انسان و يا از مجتمعى از مجتمعات بشرى عملى از
اعمال سر بزند يا صالح و يا طالح (غير صالح)، و يا صفتى از صفات فضيلت و يا رذيلت
در آنها پيدا شود و به دنبالش اثر خوب و يا بد آن در اعقاب و نسل آينده او ظاهر
گردد كه در حقيقت ملاك در اين تاثير نوعى وراثت است كه بيانش گذشت، در جلد چهارم
اين كتاب نيز در ذيل آيه شريفه(وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ
تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ)[3] بحثى در پيرامون اين
وراثت گذشت.
و در همان
كتاب از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام ابى جعفر (ع) و از عبد الرحمن از
امام صادق (ع) روايت آورده در ذيل جمله(إِنَّ إِبْراهِيمَ
لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ) فرمود: ابراهيم (ع) بسيار دعا مىكرد.[4] مؤلف: نظير اين روايت را كلينى نيز
از زراره از امام باقر (ع) نقل كرده است.[5]
و در همان كتاب از ابى بصير از يكى از دو امام باقر و صادق (ع) روايت آورده كه
فرمود: ابراهيم در باره قوم لوط با فرشتگان جدال كرد و جدالش اين بود كه گفت: آخر
در آن قوم جناب لوط هست، گفتند: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها)- ما بهتر
مىدانيم چه كسى در آن قريه هست ، ابراهيم جدال را بيشتر كرد و جبرئيل در
پاسخش گفت: (يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا)- ابراهيم از اين
وساطت صرفنظر كن كه كار از كار گذشت و امر پروردگارت صادر شده و بدون شك
عذابى بر آنان خواهد آمد كه ديگر برگشتن ندارد.[6]
و در الدر المنثور است كه ابن الانبارى در كتاب الوقف و الابتداء از
حسان بن ابجر روايت كرده كه گفت: من نزد ابن عباس بودم كه مردى از قبيله هذيل وارد
شد ابن عباس از او
[1] و اگر اهل شهرها ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند ما به يقين
بركاتى از آسمان و زمين به رويشان باز مىكنيم. سوره اعراف، آيه 96
[2] آنچه مصيبت كه به شما مىرسد به خاطر اعمال زشت خود شما
است. سوره شورى، آيه 30