نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 473
نياورد،[1] طاغيان مستكبر و عامه مردم كه
هميشه دنبالهرو طغيانند هم چنان بر كفر و عناد خود اصرار ورزيدند و مؤمنين به
صالح را خوار شمردند و جناب صالح را به سفاهت و جادوگرى متهم ساختند.[2] و از آن جناب دليل و شاهدى بر
نبوتش خواسته و گفتند: آيتى معجزه بياور تا شاهدى بر صدق گفتارت در ادعاى رسالتت
باشد، و از پيش خود اين معجزه را پيشنهاد كردند كه صالح براى آنان از شكم صخره
سختى كه در كوه بود ماده شترى بيرون بياورد صالح (ع) نيز اين كار را كرد و ناقه
مطابق آنچه آنها خواسته بودند از شكم كوه بيرون آمد و به آنان فرمود: خداى تعالى
شما را امر فرموده كه از آب چشمه، خود يك روز استفاده كنيد و يك روز ديگر را به
اين ناقه اختصاص دهيد تا آن حيوان از آن چشمه بنوشد، در حقيقت يك روز در ميان براى
شما باشد و يك روز در ميان براى ناقه، و نيز دستور داده او را آزاد بگذاريد تا در
زمين خدا هر جور كه مىخواهد بچرد و زنهار كه به او آسيب برسانيد كه اگر چنين كنيد
عذابى دردناك و نزديك شما را خواهد گرفت[3].
دعوت صالح و
انكار ثمود مدتى ادامه يافت تا آنكه قوم ثمود طغيان را به اين حد رساندند كه نقشه
كشتن ناقه را طرح كرده و شقىترين فرد خود را وادار كردند تا آن ناقه را به قتل
برساند و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگويان هستى آن عذابى كه ما را به آن
تهديد مىكردى بياور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت داريد كه در
خانههايتان از زندگى برخوردار باشيد و اين وعدهاى است كه تكذيب پذير نيست[4].
بعد از اين
تهديد مردم شهر و قبائل آن نقشه از بين بردن صالح (ع) را طرح كردند و در بين خود
سوگندها خوردند كه ما شب هنگام، بر سر او و خانوادهاش مىتازيم و همه را به قتل
مىرسانيم و آن گاه به صاحب خون او مىگوييم ما هيچ اطلاعى از ماجراى كشته شدن او
و خانوادهاش نداريم و ما به يقين راستگويانيم. آرى اين نقشه را طرح كردند و خداى
تعالى نيز نقشهاى داشت كه آنها از آن خبر نداشتند،[5]
چيزى نگذشت كه صاعقه آنان را گرفت در حالى