responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 470

مغفرت كنيد شما را مى‌آمرزم و من نيز به رحمت خود به سوى شما برمى‌گردم و توبه شما را مى‌پذيرم، همين كه صالح اين پيام را رساند عكس العملى زشت‌تر از قبل از خود نشان داده و سخنانى خبيث‌تر و ناهنجارتر از آنچه تا كنون مى‌گفتند به زبان آوردند، گفتند:(يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ).

صالح فرمود: شما فردا صبح رويتان زرد مى‌شود و روز دوم سرخ مى‌گردد و روز سوم سياه مى‌شود، و همين طور شد، در اول فرداى آن روز رخساره‌ها زرد شد، نزد يكديگر شده و گفتند كه اينك آنچه صالح گفته بود تحقق يافت، طاغيان قوم گفتند: ما به هيچ وجه به سخنان صالح گوش نمى‌دهيم و آن را قبول نمى‌كنيم هر چند كه آن بلايى كه او را از پيش خبر داده عظيم باشد، روز دوم صورتهايشان گلگون شد باز نزد يكديگر رفته و گفتند كه اى مردم، آنچه صالح گفته بود فرا رسيد! اين بار نيز سركشان قوم گفتند: اگر همه ما هلاك شويم حاضر نيستيم سخنان صالح را پذيرفته، دست از خدايان خود برداريم، خدايانى كه پدران ما آنها را مى‌پرستيدند. در نتيجه توبه نكردند و از كفر و عصيان برنگشتند به ناچار همين كه روز سوم فرا رسيد چهره‌هايشان سياه شد باز نزد يكديگر شدند و گفتند: اى مردم! عذابى كه صالح گفته بود فرا رسيد و دارد شما را مى‌گيرد، سركشان قوم گفتند: آرى آنچه صالح گفته بود ما را فرا گرفت.

نيمه شب، جبرئيل به سراغشان آمد و نهيبى بر آنان زد كه از آن نهيب و صدا پرده گوشهايشان پاره شد و دلهايشان چاك و جگرهايشان متورم شد و چون يقين كرده بودند كه عذاب نازل خواهد شد در آن سه روز كفن و حنوط خود را به تن كرده بودند و چيزى نگذشت كه همه آنان در يك لحظه و در يك چشم برهم زدن هلاك شدند، چه صغيرشان و چه كبيرشان حتى چهارپايان و گوسفندانشان مردند و خداى تعالى آنچه جاندار در آن قوم بود هلاك كرد و فرداى آن شب در خانه‌ها و بسترها مرده بودند، خداى تعالى آتشى با صيحه‌اى از آسمان نازل كرد تا همه را سوزانيد[1]، اين بود سرگذشت قوم ثمود.

مؤلف: نبايد در اين حديث به خاطر اينكه مشتمل بر امورى خارق العاده است از قبيل اينكه همه جمعيت از شير ناقه مزبور مى‌نوشيدند و اينكه همه آن جمعيت روز به روز رنگ رخسارشان تغيير مى‌كرد اشكال كرد، براى اينكه اصل پيدايش آن ناقه به صورت اعجاز بوده و قرآن عزيز به معجزه بودن آن تصريح كرده و نيز فرموده كه: آب محل در يك روز اختصاص به آن حيوان داشته و روز ديگر مردم از آب استفاده مى‌كردند و وقتى اصل يك پديده‌اى عنوان معجزه‌


[1] فروع كافى، ج 8، ص 162 و 163، برهان، ج 2، ص 225 و 226.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 470
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست