نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 457
و طاغيان مستكبر خود
را اطاعت مىكردند، خداى تعالى به خاطر همين انحرافهايشان برادرشان هود (ع) را
مبعوث كرد تا به سوى حق دعوتشان نموده، و ارشادشان كند به اينكه:
خداى تعالى
را بپرستند و بتها را ترك گويند و از استكبار و طغيان دست برداشته به عدل و رحمت
در بين خود رفتار كنند[1].
هود (ع) در
پند و اندرز آنان نهايت سعى را كرد و خيرخواهى خود را به همه نشان داد، راه را
برايشان روشن و از بيراهه مشخص كرد و هيچ عذرى براى آنان باقى نگذاشت، با اين حال
مردم خيرخواهى آن جناب را با اباء و امتناع مقابله كردند و با انكار و لجبازى با
او روبرو شدند، و بجز عده كمى ايمان نياوردند و اكثريت جمعيت بر دشمنى و لجبازيهاى
خود اصرار ورزيدند و نسبت سفاهت و ديوانگى به آن حضرت دادند، و اصرار و پافشارى
كردند كه آن عذابى كه ما را از آن مىترسانى و به آن تهديد مىكنى بياور، آن جناب
در پاسخ اين اصرار و شتابزدگى آنان مىفرمود:(إِنَّمَا
الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي
أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ)[2].
چيزى نگذشت
كه خداى تعالى عذاب را بر آنان نازل كرد به اين صورت كه بادى عقيم از باران (باد
بدون باران) به سوى آنها گسيل داشت، بادى كه در سر راه خود هيچ چيزى بر جاى
نگذاشت، همه را مانند استخوان پوسيده كرد[3]،
بادى صرصر (داراى صدايى مهيب)[4] و در
ايامى نحس به مدت هفت شب و هشت روز پشت سر هم وزيد كه اگر آنجا بودى، مىديدى كه
مردم به حال غش افتادهاند، گويى تنههاى خرماى سرنگون شدهاند[5]،
بادى كه مردم بلند بالاى آن قوم را مانند نخل منقعر (كنده شده) از جاى مىكند.[6] قوم عاد در آغاز آنچه از اين باد
ديدند خيال كردند ابرى است كه براى باريدن به سويشان مىآيد لذا به يكديگر بشارت و
مژده داده و مىگفتند: عارض ممطرنا- ابرى است كه ما را سيراب خواهد
كرد ولى اشتباه كرده بودند بلكه اين همان عذابى بود كه در آمدنش شتاب
مىكردند، بادى بود كه عذابى اليم با خود مىآورد عذابى كه به امر پروردگارش
[2] علم به اينكه عذاب چه وقت مىرسد تنها نزد خدا است، ماموريت
من فقط ابلاغ رسالت او است كه رساندم، اما شما را مردمى يافتم كه سخت گرفتار
جهليد. سوره احقاف، آيه 23