نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 435
و نيز مىفرمايد:(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ
مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)[1].
و رسول گرامى
اسلام 6 هم فرمود: انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر
عقولهم [2].
اسلام مشكل
شرك و وثنيت را در مرحله توحيد از اين راه حل كرده كه استقلال در ذات و صفات را از
تمامى موجودات بجز خداى سبحان نفى كرده و خداى تعالى را قيوم بر هر چيز دانسته است
و فهم انسانها را در بين دو نقطه انحراف تشبيه و تنزيه نگه داشته و در وصف خداى
تعالى فرموده است: او حيات دارد اما نه چون حيات ما (كه محتاج به داشتن بدن است) و
علم دارد، اما نه چون علم ما (كه نيازمند داشتن مغز و سلامتى بافتههاى آن است) و
قدرت دارد اما نه چون قدرت ما (كه زائيده سلسله اعصاب است)، شنوايى دارد اما نه
چون شنوايى ما (كه نيازمند داشتن دستگاه شنوايى است) و بينايى دارد اما نه چون
بينايى ما (كه نيازمند دستگاه بينايى است)، و كوتاه سخن اينكه: هيچ چيز مانند او
نيست تا ما او را به آن چيز تشبيه كنيم و او بزرگتر از آن است كه توصيف شود. اسلام
با اين حال به مردم دستور داده كه در اين باره هيچ سخنى بدون داشتن مدرك و علم
نگويند و زير بار هيچ سخن و دعوتى در مورد اعتقادات نروند مگر با حجتى عقلى، البته
حجتى كه عقل و فهمشان بتواند آن را درك كند و هضم نمايد.
به همين جهت
اسلام توانسته است كه اولا دين خدا را با آن همه معارفش هم بر عموم بشر عرضه كند و
هم بر خواص، آن هم نه اينكه بعضى را به عوام و بعضى را به خواص عرضه كرده باشد
بلكه خاص و عام را بطور مساوى از آن معارف برخوردار نموده و ثانيا عقل بشر را بكار
انداخته و آن را كه بزرگترين موهبت الهى است مهمل و بى فايده نگذاشته و ثالثا
طبقات مختلفه مردم در مجتمع انسانى را به يكديگر نزديك كرده و آن قدر نزديك كرده
كه ديگر بيشتر از آن امكان ندارد، نه طبقهاى را از اين معارف برخوردار و طبقهاى
ديگر را محروم كرده و نه طبقهاى را مقدم و طبقهاى ديگر را مؤخر كرده است و در
اين باره فرموده:
[1] همانا اين قرآن بسيار كتابى بزرگوار و سودمند و گرامى است،
كتابى است كه در لوح محفوظ جاى داشته كه جز دست پاكان بدان نرسد. سوره
واقعه، آيه 77- 79
[2] ما گروه انبياء، مامور شدهايم كه با مردم مطابق مقدار
عقلشان سخن بگوييم. اصول كافى، ج 1، باب 1، ص 27، ح 15
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 435