نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 307
و چون اين قسمت از
كلام كفار متضمن نفى رسالت آن جناب بود، دليلشان در اين گفتار اين بود كه آن جناب
بشرى معمولى است، و چيزى كه دلالت بر رسالتش و اتصالش به عالم غيب بكند با او
نيست، لذا لازم بود نوح (ع) آنان را متوجه به چيزى كند كه آن چيز صدق گفتار و
ادعاى رسالتش را ظاهر سازد و آن چيز غير از معجزهاى كه بر صدق رسول در ادعاى
رسالت باشد نمىتوانست باشد.
آرى، رسالت،
نوعى اتصال به عالم غيب است، اتصالى غير معمولى و خارق العاده و مردم نمىتوانند
يقين كنند به اينكه فلان مدعى رسالت به راستى چنين اتصالى را دارد مگر به اينكه يك
امر خارق العاده ديگرى از او ببينند، امرى كه براى آنان يقين بياورد بر اينكه او
در ادعاى رسالت صادق است، به همين جهت نوح (ع) در جمله(يا قَوْمِ
أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي) اشاره كرد
به اينكه همراه او بينه و آيت و نشانه معجزهآسايى از ناحيه خداى تعالى هست كه بر
صدق او در ادعايش دلالت مىكند.
از همين جا
روشن مىشود كه مراد از بينه و آيت، معجزهاى است كه بر ثبوت رسالت صاحبش دلالت
مىكند.
آرى اين معنا
آن معنايى است كه سياق كلام به كلمه بينه مىدهد، پس نبايد به گفته آن
مفسرى گوش داد كه گفته: مراد از بينه در اين آيه علم ضرورى و بديهى و مسلمى است كه
يك پيامبر پيدا مىكند به اينكه پيامبر است. چون اين معنا از سياق آيه بيگانه و
بدور است.[1](وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ)- ظاهرا نوح
(ع) در اين جمله به كتاب و علمى اشاره كرده كه خداى تعالى به وى داده بود، و در
قرآن كريم مكرر آمده كه نوح (ع) داراى كتاب و علمى بوده، و همچنين در جاى ديگر
قرآن نيز از علم و كتاب به رحمت تعبير شده، آنجا كه
فرموده:(وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ
رَحْمَةً)[2]، و نيز
فرموده: