نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 237
صرف افتراء ايمان
نمىآورند و تو در اين كارشان هيچ دخالتى ندارى، به ايشان بگو شما هم ده سوره مثل
سورههاى قرآن به خدا افتراء ببنديد ...
و از آنچه
گذشت روشن شد كه اگر گفتار در اين آيه را در قالب و لحن انتظار و اميدوارى و
احتمال ريخته، (با اينكه خداى تعالى عالم به همه امور است)، بدان جهت است كه به
مقتضاى مقام سخن گفته باشد، چون مقام، مقام استبعاد بوده، و مقتضاى اين مقام اين
است كه سخن با لحن اگر و اگر گفته شود، و همه چيزهايى كه محتمل است در
يك حادثه مستبعد- كه در مورد بحث، همان انكار كفار است- اثر داشته باشد ذكر شود.
[مثالى
براى فهم وجه خطاب مذكور و اينكه در آن خطاب بطور جدى احتمال ترك ابلاغ، داده
نشده]
براى مثال،
خواننده بايد پادشاهى را در نظر بگيرد كه گزارشى به او رسيده مبنى بر اينكه جمعى
از ضعيفترين طبقات رعيتش فرمانش را تمرد كردهاند، و آن پادشاه بعضى از كاركنان
دربار را به عنوان رسول نزد آن رعايا بفرستد تا به اطاعت و تسليم شدن در برابر شاه
دعوتشان كند، و در اين باره نامه خود را به او داده دستورش دهد نامه را بر آن جمع
بخواند، و به خاطر تمرد و استكبارشان ملامتشان كرده و بگويد: شما مردم ذليل كه از
ضعيفترين طبقات اين كشوريد، با چه نيرويى عليه پادشاه قيام كردهايد؟ پادشاهى كه
هم ولى نعمت شما است و هم داراى قوت و سطوت و عزت است، مامور دربار نيز طبق فرمان
عمل نموده آنان را ملامت بكند، ولى بر خلاف انتظارش با رد و انكار مردم مواجه شود،
و ناگزير نزد شاه برگردد و اطلاع دهد كه آن مردم دعوتش را نپذيرفتند و به نصايح و
راهنمايىهايش گوش ندادند، و به نامه پادشاه هم وقعى ننهادند، شاه براى بار دوم
نامهاى به آن مامور بنويسد و در آن نامه فرمانش دهد كه اين نامه را براى آن مردم
بخوان، شايد تو در نوبت اول نامه ما را براى آنان نخواندهاى و ترسيدهاى مبادا
پيشنهادى كنند كه از قدرتت خارج باشد، و يا نامه مرا خواندهاى ولى آن مردم
پنداشتهاند كه نامه از ناحيه من نبوده و تو آن را به دروغ به من نسبت دادهاى،
اگر بهانه آنان احتمال اول بوده بايد بدانند كه تو فرستاده مايى، و غير از رساندن
پيام ما و نامه ما وظيفه و پستى ندارى. و اگر احتمال دوم بوده بايد بدانند كه آن
نامه به خط خودم است و با دست خود نوشتهام، و با مهر خودم ممهور كردهام، و خط و
مهر من طورى است كه احدى نمىتواند آن را تقليد كند.
خواننده
محترم اگر در اين مثال دقت كند، متوجه مىشود كه نامه دوم خطابش در مقامى است كه
شاه در صدد فهماندن استبعاد خويش است، و منظورش از ذكر آن دو احتمال، يعنى احتمال
اينكه رسول، نامه اولش را نرسانده باشد و احتمال اينكه مردم خيال كرده باشند كه
نامه جعلى است اين نبوده كه رسول را بطور جدى سرزنش كند، و يا احتمال كذب و افتراء
را جدى بگيرد، بلكه منظورش از ذكر آن دو احتمال اين بوده كه مقدمه چينى كند براى
بيانى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 237