نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 233
خدا است، زيرا حاجتى
از انسان را برطرف مىسازد، در حالى كه خود انسان استحقاق آن را ندارد و طلبكار از
خداى تعالى نيست. و معناى آيه اين است: اگر ما به انسان چيزى از نعمتهايى كه
انسان، متنعم به آن است بدهيم و سپس از او نزع كنيم و بگيريم، دچار ياس شده به شدت
نوميد مىگردد، تا اين حد كه گويى بازگشت مجدد آن نعمت را غير ممكن مىداند، آن
گاه به كفران نعمت ما مىپردازد، تو گويى خود را طلبكار ما در آن نعمت مىدانسته و
آن را حق ثابت خود مىپنداشته كه ما محكوم به دادن آن هستيم، و گويا اصلا ما را
مالك آن نعمت نمىدانسته، پس انسان طبعا بگونهاى است كه هنگامى چيزى از او گرفته
مىشود مايوس مىگردد و كفران مىورزد آفريده شده است.
نكته ديگرى
كه در اين آيه هست اين است كه با اينكه موضوع مورد بحث، كفار بودند، از سرشت انسان
سخن رانده، براى اينكه بفهماند صفتى كه ما براى انسان ذكر كرديم خاص كفار نيست،
بلكه صفت نوع بشر است.(وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ
مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ
فَخُورٌ) در مجمع البيان گفته: كلمه نعماء به معناى انعامى است
كه اثر آن بر صاحبش ظاهر باشد، و ضراء به معناى بلاء و مضرتى است كه
از حال پريشان صاحبش خبر دهد، زيرا اين دو كلمه از مجراى كلماتى گرفته شدهاند كه
مخصوص حكايت احوال ظاهرى است، مانند كلمه حمراء: قرمزى (كه سرخيش واضح
و ظاهر است) و كلمه عيناء: خوش چشمى (كه زيبايى چشمش بر همه روشن
است)، علاوه بر اين، اين دو كلمه دلالت بر مبالغه نيز دارند، و كلمه
فرح به معناى سرور است، و اين دو كلمه (فرح و سرور) نظير هم هستند، و هر دو
به معناى باز شدن قلب به خاطر چيزى است كه از آن لذت مىبرد، و ضد اين دو
كلمه غم (با تشديد ميم) است- تا آنجا كه مىگويد: و كلمه
فخور به معناى كسى است كه زياد فخرفروشى مىكند، و يا با شمردن فضايل خود
مىخواهد خود را يك سر و گردن از ديگران بلندتر جلوه دهد، و اين كلمه هر جا اطلاق
شود ذم است، چون دلالت بر تكبر دارد، تكبر بر كسى كه تكبر بر او جايز نيست.[1] و منظور از سيئات به
قرينه مقام، مصائب و بلاهايى است كه نزول آن بر آدمى، انسان را بد حال و غمگين و
دردمند و پريشان كند. و معناى آيه اين است كه: اگر ما انسان را