نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 232
داشت، پس درنگ در
فرستادن عذاب هيچ وجه صحيحى ندارد و وجه صحيح در تعجيل آن است، و اين خود كاشف است
از اينكه تهديد مذكور از قبيل تهديد كاذب است.
خداى تعالى
از اين سخن كفار پاسخ داد به اينكه آن عذاب بزودى خواهد آمد و هيچ عاملى نمىتواند
آن را از اين كفار برگرداند، بلكه عذابى كه به آن استهزاء مىكردند آنان را فرا
خواهد گرفت.
با اين بيان
روشن مىشود كه عذابى كه خداى تعالى كفار را با آن تهديد كرده عذاب دنيوى بوده كه
خيلى زود بر آنان نازل مىشده و بر اين اساس اين آيه و آيه قبل از آن هر يك، يكى
از هوسهاى جاهلانه كفار را ذكر مىكند، آيه قبلى تذكر مىدهد كه وقتى مساله قيامت
بر كفار گفته مىشود، و از عذاب روز قيامت انذار مىشوند، مىگويند: اين سخن سحرى
است آشكار، و آيه مورد بحث يادآور مىشود كه وقتى عذاب موعود تا مدتى تاخير
انداخته مىشود و خبرش به آنان مىرسد، از در استهزاء مىگويند: چه شد كه تاخير
افتاد؟
[هر نعمتى
كه خدا عطا مىكند، رحمتى از او است و بشر طلبكار آن نبوده تا با گرفتن آن نوميد
شده، كفران بورزد]
(وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ
لَيَؤُسٌ كَفُورٌ) در مجمع البيان مىگويد: كلمه ذوق - كه
فعل اذقنا از آن گرفته شده- به معناى آن است كه چيزى را براى اينكه
بفهمى چه طعمى دارد در دهان بگذارى.
و اگر خداى
سبحان در اين آيه حلال كردن لذات را براى انسانها اذاقه و چشاندن خوانده براى اين
است كه بفهماند لذات دنيا مانند طعم غذاها ناپايدار است و به سرعت از بين مىرود،
نظير تعبيرهاى زير كه در باره لذات دنيا كردهاند، يكى گفته: ظلى است
زائل يعنى سايهاى است زودگذر، ديگرى گفته: رؤياهاى شيرينى است كه پس از بيدارى
اثرى از آن نمىيابى.
و كلمه
نزع كه فعل نزعنا از آن گرفته شده به معناى كندن چيزى از جايى
است (كه در آن استقرار يافته)، و كلمه يؤس بر وزن فعول، صيغه مبالغه
از ماده ياس: نوميدى است، و ياس عبارت از حالتى است كه يقين كنى آن
چيزى كه اميد و انتظارش را دارى تحقق نخواهد يافت، و نقيض اين حالت را رجاء:
اميد گويند[1].
و در اين آيه
رحمت به جاى نعمت به كار رفته، با اينكه نعمت چشيدنى است نه رحمت، و جا داشت
بفرمايد: و لئن اذقنا الانسان منا نعمة ، و اگر اينطور نفرمود، براى
اين است كه اشاره كند به اينكه هر نعمتى كه خداى تعالى به انسان مىدهد مصداقى از
رحمت