responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 16

(ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ). امورى كه سرانجام مترتب بر آن دعوت مى‌شود، از قبيل اينكه چه كسانى آن دعوت را مى‌پذيرند و چه كسانى آن را رد خواهند كرد، چه كسانى خدا را اطاعت مى‌كنند و چه كسانى نافرمانيش خواهند كرد.

نخست متعرض عكس العملى شده كه كفار در برابر اين دعوت از خود نشان خواهند داد، و فرموده: محققا كسانى كه اميد ديدار ما را ندارند، و به زندگى دنيا راضى گشته و دل خود را با آن آرامش بخشيده‌اند و كسانى كه اصلا از آيات ما غافلند، اينان دعوت ما را نمى‌پذيرند، و به خاطر همين عملكردشان در آتش، ماوى دارند . و در اين بيان نخست ايشان را توصيف كرد به اينكه اميدى به لقاء خدا ندارند و منظور از لقاء اللَّه همان معاد و بازگشت به سوى خداى تعالى و زنده شدن در روز قيامت است، و ما در چند جا از اين كتاب گفته‌ايم كه چرا قرآن كريم قيامت را روز لقاء خدا ناميده، كه يكى از آن موارد در سوره اعراف تفسير آيه رؤيت است. پس، اين كفار، منكر روز جزاء هستند و معلوم است كه با انكار آن روز ديگر حساب و جزائى و وعد و وعيدى و امر و نهيى بر ايشان مطرح نخواهد بود، وقتى اين مسائل براى كسى مطرح نباشد، براى او وحى و نبوت و فروعات آن كه همان احكام يك دين آسمانى است نيز معنا ندارد.

و نيز معلوم است كه وقتى جهان بينى يك انسان چنين باشد همه هم و غم او معطوف به زندگى مادى دنيا مى‌شود، چون انسان و هر موجود زنده ديگر به حكم فطرتش مى‌خواهد باقى بماند، و به دعوت فطرتش همه همش را صرف در اين مى‌كند كه اولا بماند و فانى نشود، و در ثانى سعادت اين زندگيش را تامين نمايد. خوب، اگر اين انسان، ايمانى به حيات دائمى داشته باشد حياتى كه به پهناى دنيا و آخرت است كه هيچ، و اما اگر به چنين حياتى ايمان نداشته باشد قهرا هم فطريش در تلاش براى بقاء صرف همين زندگى دنيا مى‌شود، و به داشتن آن راضى گشته، دلش به آرامشى كاذب، آرامش مى‌يابد، و ديگر به طلب آخرت بر نمى‌خيزد، اين است منظور جمله:(وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها).

از همين جا روشن مى‌شود كه وصف دوم، يعنى اينكه چنين كسانى به زندگى دنيا راضى و مطمئن هستند، از لوازم وصف اول يعنى جمله‌(لا يَرْجُونَ لِقاءَنا) مى‌باشد، و جنبه‌اى تفسير كننده براى آن دارد. و حرف باء در بالحياة و در اطمأنوا بها باء سببيت است، و چنين معنا مى‌دهد كه منكرين لقاء خدا به سبب زندگى دنيا از لقاء خدا كه همان زندگى آخرت است بى نياز شدند و آرامش خاطر يافتند.

(وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ)- اين جمله جنبه تفسير براى وصف قبلى دارد، چون بين‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست