نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 33
بنا بر اين، مخلوق
خدا به هر وضعى كه او را بستايد، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه يافته است و
او را محدود به حدود آن صفات دانسته، و به آن تقدير اندازه گيرى كرده، و حال آنكه
خداى تعالى محدود بهيچ حدى نيست، نه خودش، و نه صفات، و اسمائش، و نه جمال و كمال
افعالش، پس اگر بخواهيم او را ستايش صحيح و بى اشكال كرده باشيم، بايد قبلا او را
منزه از تحديد و تقدير خود كنيم، و اعلام بداريم كه پروردگارا! تو منزه از آنى كه
به تحديد و تقدير فهم ما محدود شوى، هم چنان كه خودش در اين باره فرموده:(إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا
تَعْلَمُونَ)، خدا مىداند و شما
نمىدانيد).[1] اما مخلصين
از بندگان او كه گفتيم: حمد آنان را در قرآن حكايت كرده، آنان حمد خود را حمد خدا،
و وصف خود را وصف او قرار دادهاند، براى اينكه خداوند ايشان را خالص براى خود
كرده.
پس روشن شد
آنچه كه ادب بندگى اقتضاء دارد، اين است كه بنده خدا پروردگار خود را به همان
ثنائى ثنا گويد كه خود خدا خود را به آن ستوده، و از آن تجاوز نكند، هم چنان كه در
حديث مورد اتفاق شيعه و سنى از رسول خدا 6 رسيده كه در ثناى خود مىگفت: (لا
احصى ثناء عليك، انت كما اثنيت على نفسك)[2]
پروردگارا من ثناء تو را نمىتوانم بشمارم، و بگويم، تو آن طورى كه بر خود ثنا
كردهاى.
پس اينكه در
آغاز سوره مورد بحث فرمود:(الْحَمْدُ لِلَّهِ) تا باخر،
ادب عبوديت را مىآموزد، و تعليم مىدهد كه بنده او لايق آن نبود كه او را حمد
گويد، و فعلا كه مىگويد، به تعليم و اجازه خود او است، او دستور داده كه بندهاش
بگويد.
[معنى
رب مالك مدبر ]
(الْحَمْدُ
لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) ...، بيشتر
اساتيد قرائت خواندهاند (ملك يوم الدين)، اما كلمه (رب) معناى اين كلمه مالكى است
كه امر مملوك خود را تدبير كند، پس معناى مالك در كلمه (رب) خوابيده،
[معنى
مالكيت و تقسيم آن به حقيقى و اعتبارى]
و ملك نزد ما
اهل اجتماع و در ظرف اجتماع، يك نوع اختصاص مخصوص است. كه بخاطر آن اختصاص، چيزى
قائم به چيزى ديگر مىشود، و لازمه آن صحت تصرفات است، و صحت تصرفات قائم به كسى
مىشود كه مالك آن چيز است، وقتى مىگوئيم: فلان متاع ملك من است، معنايش اين است
كه آن متاع يك نوع قيامى بوجود من دارد، اگر من باشم مىتوانم در آن تصرف كنم، ولى
اگر من نباشم ديگرى نمىتواند در آن تصرف كند.