نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 34
البته اين معناى ملك
در ظرف اجتماع است، كه (مانند ساير قوانين اجتماع) امرى وضعى و اعتبارى است، نه
حقيقى، الا اين كه اين امر اعتبارى از يك امر حقيقى گرفته شده، كه آن را نيز ملك
مىناميم، توضيح اين كه ما در خود چيزهايى سراغ داريم كه به تمام معناى كلمه، و
حقيقتا ملك ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قواى
بدنى ما، بينايى ما، و چشم ما، شنوايى ما، و گوش ما، چشايى ما، و دهان ما، لامسه
ما، و پوست بدن ما، بويايى ما، و بينى ما، و نيز دست و پا و ساير اعضاى بدن ما، كه
حقيقتا مال ما هستند، و مىشود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما
است، اگر ما نباشيم چشم و گوش ما جداى از وجود ما هستى عليحدهاى ندارند، و معناى
اين ملك همين است كه گفتيم: اولا هستيشان قائم به هستى ما است، و ثانيا جدا و
مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا اين كه ما مىتوانيم طبق دلخواه خود از آنها
استفاده كنيم، و اين معناى ملك حقيقى است.
آن گاه آنچه
را هم كه با دسترنج خود، و يا راه مشروعى ديگر بدست مىآوريم، ملك خود مىدانيم،
چون اين ملك هم مانند آن ملك چيزى است كه ما به دلخواه خود در آن تصرف مىكنيم، و
لكن ملك حقيقى نيست، به خاطر اين كه ماشين سوارى من و خانه و فرش من وجودش قائم
بوجود من نيست، كه وقتى من از دنيا مىروم آنها هم با من از دنيا بروند، پس ملكيت
آنها حقيقى نيست، بلكه قانونى، و چيزى شبيه بملك حقيقى است.
[مالكيت
خدا حقيقى است و ملك حقيقى جدا از تدبير متصور نيست]
از ميان اين
دو قسم ملك آنچه صحيح است كه به خدا نسبت داده شود، همان ملك حقيقى است، نه
اعتبارى، چون ملك اعتبارى با بطلان اعتبار، باطل مىشود، يك مال ما دام مال من است
كه نفروشم، و به ارث ندهم، و بعد از فروختن اعتبار ملكيت من باطل مىشود، و معلوم
است كه مالكيت خداى تعالى نسبت به عالم باطل شدنى نيست.
و نيز پر
واضح است كه ملك حقيقى جداى از تدبير تصور ندارد، چون ممكن نيست فرضا كره زمين با
همه موجودات زنده و غير زنده روى آن در هستى خود محتاج بخدا باشد، ولى در آثار
هستى مستقل از او و بى نياز از او باشد، وقتى خدا مالك همه هستىها است، هستى كره
زمين از او است، و هستى حيات روى آن، و تمامى آثار حيات از او است، در نتيجه پس
تدبير امر زمين و موجودات در آن، و همه عالم از او خواهد بود، پس او رب تمامى ما
سواى خويش است، چون كلمه رب بمعناى مالك مدبر است.
[معنى
عالمين ]
(و اما كلمه
عالمين) اين كلمه جمع عالم بفتحه لام است، و معنايش آنچه ممكن است كه با آن
علم يافت است، كه وزن آن وزن قالب، و خاتم، و طابع، است، يعنى آنچه با آن
قالب مىزنند، و مهر و موم مىزنند، و امضاء مىكنند، و معلوم است كه معناى اين
كلمه شامل تمامى موجودات
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 1 صفحه : 34