نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 9 صفحه : 146
همهاش حقه است و بازى. نه مردها آزاد بودند در زمان ایشان، نه زنها و نه مطبوعات و نه رادیو و نه هیچى. آزادى در کار نبود. اسم، صحبتش و تبلیغاتش زیاد بود. آن آزادى هم که آنها مىخواستند براى مملکت ما (حالا هم بعضى از نویسندههاى ما پیشنهاد همان را دارند) آن آزادى است که هم جوانهاى پسر ما را و هم جوانهاى دختر ما را به تباهى مىکشد. آن آزادى را آنها مىخواهند که من از این تعبیر مىکنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى، یعنى یک آزادى که در ممالکى که مىخواهند وابسته به غیر باشد این آزادىها را سوغات مىآورند، هروئین آزاد، مثلاً مشروبات هم آزاد، محل فساد که مىدانید آن طورى که مىگفتند از تهران تا آخر شمیران صدها محل فساد به بدترین فسادها، آن هم آزاد. اینها آزاد اما قلم نه، بیان هم نه، اینها آزاد نه. آن آزادى که آنها مىگفتند و هى آزاد آزاد مىکردند این معنا بود که مشروب فروشى بیشتر از کتابفروشى باشد و مراکز فحشا بیشتر از مراکز علم باشد، جوانهاى ما را بکشند به آن مراکز فحشا. جوان است و اول جوانى است وقتى راه باز باشد و تبلیغات باشد و آسان کنند کار را برایشان، کشیده مىشوند به آن طرف. وقتى یک جمعیت که باید براى مملکتشان فاعل باشند، مؤثر باشند، این را کشیدند به طرف فحشا، این دیگر نمىتواند، این مغز عادت کرده به فحشا، فکر بکند که نفت ما را کى مىبرد، به فکرش نمىآید هیچ وقت و اینها مىخواهند اینطور باشد.
بحمدالله آنى که حالا به ما مژده مىدهد همین تحولى است که پیدا شده، یعنى جوانها از آنطرف کشیدند به خیابانها و فریاد زدند بر ضد استعمار و بر ضد دیکتاتورى. حالا هم رشد همچو شده است که مشغولند خودشان به طور خودکار، بدون اینکه تبلیغاتى لازم داشته باشد به طور خودکار مشغولند به اینکه تربیت کنند بچهها را. تربیت کنید این بچهها را به تربیت انسانى، تربیت اسلامى که همان تربیت انسانى است. اگر این مملکت مسلمان بشود، تربیت، تربیت اسلامى باشد، هیچ قدرتى نمىتواند مقابلش بایستد. چنانچه دیدید که این قدرت که شکست داد این قدرت بزرگ را، همین قدرت ایمان بود، همین بود که فریاد مىکردند که شهادت مىخواهیم. حالا هم دارند هى مىگویند زنها هم مىگویند، مردها هم مىگویند. این قدرت بود که جلوى این فسادها را گرفت و شکست داد اینها را. این قدرت را حفظش کنید.
منطق روحانیت رسیدن به خودکفائى و مخالفت با بى بند و بارى است
اگر بخواهید مملکتتان یک مملکتى باشد از خودتان باشد، کشورتان یک کشور سالم باشد، یک کشور مفید باشد، خودکفا باشد، باید از این سوغاتىهائى که غرب براى ما فرستادند و مىفرستند، ما این معنا را گفته بشود که ما با صنعت خارجىها یا علم مربوط به صنعتشان مخالفیم، ابداً مخالف نیستم، ما با این آزادىهائى که از غرب مىآیند و اینها هم دامن به آن مىزنند و آزادى وارداتى است با این مخالفیم، اینکه جوانهاى ما را رو به تباهى مىکشید و به تباهى مىکشد. ما با صنعت مخالف نیستیم، ما با هیچى مخالف نیستیم. اصلاً سر تمدن، ما مىگوئیم کلاه سر ما مىگذارند، غربى و شرقى
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 9 صفحه : 146