نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 9 صفحه : 145
بیچارههائى که در محل خودشان کشاورز بودند، کشاورزى را از بین بردند به اسم اینکه مىخواهیم، مىخواهیم ما ارباب رعیتى را برداریم، همه بشوند ارباب ما هم چقدر غافل، ملت ما هم چقدر حالا یا غافل بود یا خوب، سرنیزه بود، چه، همه دهقان، این بیچارههائى که الان اطراف تهران هستند، هر ده نفرشان توى سوراخى هستند. آنى که خانه دارد، خانهشان را نمىدانم شما دیدید یا نه، من در تلویزیون یک دفعه، دو دفعه دیدم که خوب، اسباب تأسف است یک سوراخى است، یک عدهاى بچه و بزرگ از تویش بیرون مىآید. اینها دهقانهائى است که ایشان مىخواست دهقانشان کند و زندگیشان را بکلى به هم زد. مملکت ما را از حیث کشاورزى که مىتوانست خودکفا باشد بلکه صادر کند، مملکت ما از حیث کشاورزى یک مملکت غنى است اگر کشاورزى صحیح در این مملکت بشود ممکن است آذربایجان کافى باشد براى همه مملکت، باقیش باید صادر بشود، یا خراسان براى همه مملکت کافى باشد و باید باقیش صادر بشود.
ما الان در زمان ایشان، نمىدانم شما در روزنامهها گاهى دیدید یا نه، خیلى افتخار مىکردند که ما چند صد، مثلاً هزار چیز خریدیم. این افتخارشان این بود که ما گندم خریدیم، جو خریدیم. یک مملکت را از این جهت ساقط کردهاند و فریاد هم مىزدند که ما همچو هستیم که گندم و جو را از آمریکا خریدیم و امسال گرسنگى نمىمیریم. اینطور اینها وارد شدند، هم آن قوههاى، قدرتهاى انسانى را در این مملکت متوقف کردند و یا عقب راندند. من در پاریس که بودم از جاهاى مختلف، ممالک مختلف پیش من زیاد مىآمدند منجمله آلمان که خوب نزدیک بود، اینهائى که در این چیز اتمى بودند و در آنجا کار مىکردند از طرف ایران، اینها هم آمدند پیش من گفتند که این کارى که ما انجام مىدهیم اولا مضر براى ایران است، ثانیاً نمىگذارند ما بفهمیم، مىخواهند نگه دارند به یک سطحى که نتوانیم بفهمیم، اگر هم درست بشود براى ایران مضر است. یک همچو طرحهائى بود، جوانها را ببرند در خارج نگذارند، الان، حالا الانش که من خیلى اطلاع ندارم، در زمان ایشان این جوانهاى ما که مىرفتند در آمریکا و اروپا و پخش شده بودند در آنجا همه جا را پرکرده بودند (از قرارى که براى ما نقل کردند) دیپلمهائى که آنها مىدادند، تصدیقهائى که آنها به جوانهاى ما مىدادند غیر از آن تصدیقهائى بود که به خودشان مىدادند. جوانهاى ما را زود به آنها یک تصدیق مىدادند (نخوانده ملا) مال خودشان را دقت مىکردند. این طور به من کراراً شاید گفته باشند. براى چه، براى اینکه نگذارند این رشد بکند، این قدرت را نگذارند پیدا بشود، از این قدرت آنها مىترسیدند. همانطورى که از آخوند اینها مىترسیدند، از دانشگاهى هم مىترسند. این دو تا را مىخواهند کنار بگذارند. ملت هم اگر این دو قدرت را نداشته باشد نمىتواند جلو برود و اینها با این دو قدرت مخالفند.
تبلیغ بر آزادى زن و مرد، حقهاى پلید به منظور شیوع فحشا و استثمار جوانان
حالا الحمدلله یک تحولى در مملکت ما پیدا شده، یعنى وقتى که ملاحظه مىکنید خانمها را از آن وضعى که سابق مىخواستند برایشان پیش بیاورند به اسم اینکه آزاد زنان و آزاد - مردان فهمیدند
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 9 صفحه : 145