نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 2 صفحه : 233
کردند ملاحظه کنید و مىفهمید که اینها تشکیل حکومت بعضىشان دادند، احکام حکومتى دارند لکن خودشان وقتى به زندگیشان مراجعه کنید مىبینید که اصلاً مثل روساى جمهورى یا سلاطین این عالم اصلاً نبودند، یک شکل دیگر، یک وضع دیگر داشتند در ممالک دیگر، هم در زمانشان تحت لواى ایشان بوده است در عین حال وقتى زندگیشان را، کیفیت معاشرتشان را ملاحظه مىکنیم مىبینیم که اصلاً این طور مسایلى که رئیس کلانترى یک ناحیه داشته، ایشان نداردچون که با وجودى که الان سلطان حجاز است و فرمانفرماى حجاز است وقتى که توى مسجد نشسته است و رفقاى خودش، اصحاب خودش نشستهاند، آدمهایى که از خارج مىآیند نمىتوانند بفهمند که کدام یکى از اینها آن پیغمبرى است که رئیس اینهاست و کدام سایرین هستند.
معاشرتش این طور بوده است خیال نکنید یک همچو مسندى که حالا من پیرمرد را شما نشاندهاید، او هم روى مسند نشسته باشد، او روى همانجایى که شما نشستهاید، همانجورى نشسته بوده است که وقتى از خارج مىآمدند نمىفهمیدند که این پیغمبر است یا آن یکى. وضعش اینطور بوده است، این طور نبوده که مثل رئیس جمهورهاى حالا اگر کسى بخواهد خدمتشان برسد باید مدتها زحمت بکشد، آن هم چه شخصى باشد، همه مردم که نمى توانند بروند پیش او. در مسجدش باز بود و همه مىآمدند، غنى وفقیر و درویش و مسکین و همه مىآمدند پیش ایشان حرف هایشان را مىزدند و جواب هایشان را مىشنیدند ومسائلشان را گوش مىکردند و اینها، وقتى هم منزل داشتند یک مسجدى اینها داشتند، خیالکنید مثل مسجد حالاى مدینه بوده، یک تکه زمین بودهو دورش را با چوبهایى ازدرخت و شاخههایى از درخت محفظهاى گرفته بودند که حیوانات نروند آن جا. آن مسجدشان بوده است و یک دوسه تا همچند تا هم خانه، اطاق گلى درست کردند درآن ودرآن هم ابداً هیچ ابداً از این تجهیزات که حتى منزل تو و من دارد نداشته. این پیغمبر اکرم وقتى مىآییم سراغ حضرت امیر سلام الله علیه که وصى به حق اوست آنوقتى که حضرت امیر سلطنت حالا من جسارت مىکنم بگویم سلطنت و امام یک ممالک بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوریه و لبنان و مصر وایران و همه اینها تحت لواى او و تحت حکومت او بوده است، خودش زندگیش چه جور بوده است؟ باز مثل امیرالامرا بودهاست؟ یک پوستى داشتند، پوست گوسفندى داشتند که شبها آن طور که نقل مىکنند و تاریخ دارد مىانداختند خودشان و همسرشان روى آن مىخوابیدند، روزها همین پوست گوسفند را علف مىریختند توى آن براى آن شترشان که علف بخورد. این حکومت اسلام. حضرت امیر سلام الله علیه با دست خودشان، با کلنگ خودشان قنات درست مىکردند. در تاریخ هست همان روزى که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت آن هم خلافتى که دامنهاش این قدر زیاد بود همان روز بعد از این که بیعت تمام شد، ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کارى که مىکرد، کار مىکرد، آن وقت کار که مىکرد نه این که کار مىکرد براى استفاده خودش که حا قنات داشته باشد، وقتى که آب زد بیرون آن وقت قلم و کاغذ را گرفت وقفش کردبراى فقرا - و براى مثلاً
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 2 صفحه : 233