نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 13 صفحه : 235
این عکسهائى که الان در مقابل من هست و موجب تأثر و تأسف این سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خداى تبارک و تعالى فرماید: بشر الصابرین آنهائى که صبر مىکنند، به آنها بشارت بده. آنهائى که در مصیبتها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد صابر هستند و مىگویند که: انالله و انا الیه راجعون ما از خدا هستیم و به او بر مىگردیم، از او هستیم و به او رجوع مىکنیم. جوانهاى ما از خدا هستند و در راه خدا فداکارى کردند و به خدا مراجعت مىکنند. انسان اگر چنانچه هر چه دارد بفهمد که از خداست، اگر زندگى دارد، خدا به او داده است و اگر اولاد دارد، خدا به او اعطا کرده است و اگر ثروت دارد، خدا به او اعطا کرده است و همه چیز را خداى تبارک و تعالى اعطا فرموده است، اگر دل انسان به این معنا ایمان بیاورد و اطمینان به این معنا داشته باشد، چیزى که امانت الهى است، به خدا برگردانده، اولادها اماناتى هستند از خدا، زن و فرزند امانتهایى هستند از خدا، دارائىها امانتهائى هستند از خدا و به او رد شده است، و ما از خدا هستیم و به سوى او رجوع مىکنیم. اگر امتحان را درست دادیم و همانطورى که اولیا و انبیا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا کردیم، مورد آن بشارت هستیم که خداى تبارک و تعالى مىفرماید و به آنها رحمت مىفرستد، مغفرت مىفرستد و آنها را اصحاب هدایت مىداند. این امتحان آسانتر است از آن امتحانهائى که به دولتمردان خدا دولتمردان را خدا امتحان مىکند. چه بسا از این رؤساى جمهورى که در دنیا هستند، مدعى احترام به حقوق بشر هستند، قبل از رسیدن به مقام ریاست جمهور مدعى آزادیخواهى، مدعى دوستى با بشر، مدعى پاسدارى رفاه بشر هستند، لکن وقتى که مىرسند به مسند و امتحان مىکند خداى تبارک و تعالى آنها را، نمىتوانند از امتحان بیرون بیایند، به جاى طرفدارى از حقوق بشر، بشر را به تباهى مىکشند، به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا را به هلاکت مىرسانند، همانطورى که در آن طرف بشرالصابرین است به رحمت و مغفرت و حیات ابدى، براى اینها هم بشارت و عذاب الیم است، بشارت به ننگ است. باید امتحان بشویم. مجرد دعواى اینکه من خداخواه هستم من آزادیخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات مىکنم، من اگر به ریاست جمهورى، به حکومت، به نخستوزیرى، به رئیس مثلاً قبیله، به ریاست عشایر برسم با مردم رفتار خوب مىکنم و مردم را به آزادى و رفاه دعوت کنم و خودم هم همین طور هستم، مجرد دعوا پذیرفته نیست، وقتى که داده شد آن منصب به آن شخص رسید به آن منصب، آنوقت است که مطالعه در حال او باید کرد که آیا مثل کارتر هست یا مثل على ابن ابیطالب، با مستضعفین و مستمندان آن مىکند که على ابن ابیطالب سلام الله علیه کرد، یا آن مىکند که کارتر کرد، یا آن مىکند که استالین کرد. آنها هم همه مدعى هستند. استالین هم مدعى این بود که براى مردم مىخواهد کار بکند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه دارد، لکن وقتى که به مقام ریاست رسید فوج فوج مردم را فانى کرد و از بین برد، کارتر هم همین ادعاها را مىکند که ما براى بشر آزادى مىخواهیم و رفاه مىخواهیم و بشر دوست هستیم، لکن وقتى که به مقامش رسیدند دیدیم که آنطور بودند، کردند با بشر آنچه را کردند، صدام هم ادعاى این را مىکند که من مى خواهم که عرب را چه بکنم و با عرب چه بکنم، لکن وقتى که امتحان پیش آمد، اعراب را آنطور در خوزستان به کشتن داد
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 13 صفحه : 235