نام کتاب : حرکت و زمان در فلسفه اسلامی 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 92
مورد نظر را تکثیر کرد و یک شخص در خارج دو شخص یا ده شخص بشود در
عین حفظ همه مشخصات ، این مفهوم ذهنی از صدقش بر افراد دیگر ابا ندارد
.
تفاوت جزئیت و تشخص
جزئی بودن غیر از تشخص است ، گرچه گاهی در اصطلاحات به جای یکدیگر به
کار میرود ولی غیر یکدیگرند . جزئی بودن که در مقابل کلی بودن است از
معقولات ثانیه منطقی است و عارض مفهوم است در ذهن . " المفهوم ان
امتنع فرض صدقه علی کثیرین فجزئی و الا فکلی " . جزئیت مثل کلیت صفت
مفهوم است . اگر به شیء خارجی و به زید میگوئیم جزئی ، مسامحه در تعبیر
است . مفهوم زید در ذهن ما جزئی است . اما تشخص امر دیگری است ، آن
چیزی که شیء را در خارج وحدت میدهد و واقعیت میدهد و ملاک تمیز واقعی
او از اشیاء دیگر است ، که در این صورت شیء خودش خودش است و غیر
خودش نمیتواند باشد ، نفس واقعیت است که " وجود " است . ماهیت از
آن جهت که ماهیت است ملاک تشخص نیست . این حرفی است که فارابی به
اجمال گفته است و مرحوم آخوند آنرا دنبال کرده است .
برگردیم به اصل بحث : پس یک رابطه میان جوهر و اعراض این است که
گفتهاند : اعراض مشخص جوهر هستند . بعد که این حرف هم از بین رفته
است مرحوم آخوند میگوید ملاک تشخص ، وجود است . همان وجود که مشخص
معروض است همان مصداق خود جوهر و مصداق همه این اعراض هم هست . یعنی
یک وجود واحد است که مصداق انسان متکیف متکمم متحیز ذی وضع ذی أین . .
. است . بنابراین تمام این چیزهایی که مشخصات میدانیم وقتی با جوهر در
نظر بگیریم ، همه به منزله عناوین مختلف شیء واحد میشوند . پس در اینجا
تقریبا یک قدم دیگر برداشتهایم که کثرت میان جوهر و عرض را از بین
ببریم .
نام کتاب : حرکت و زمان در فلسفه اسلامی 2 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 92