نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 85
برتری طلبی انسان است و هیچ محرک اقتصادی یا جنسی ندارد ، بعضی صرفا
محرک جنسی دارد و هیچ محرک اقتصادی یا برتری طلبی ندارد ، و بعضی فقط
محرک اقتصادی دارد آیا ما میتوانیم حرف مارکس را ناشی از این جهت
بدانیم ، بگوییم که چون قائل به مادیت فلسفی در تاریخ بوده است قائل به
مادیت اخلاقی در انسان هم شده است ؟ البته اینها حتما ملازمه ندارند ،
کما اینکه راسل از نظر فلسفی مادی است ولی از نظر اخلاقی به این شکل مادی
نیست آیا نظریه مارکس ناشی از این جهت است که قائل به مادیت اخلاقی
است و چون انسان از نظر اخلاقی مادی و اقتصادی است و یگانه محرکش [
امور اقتصادی ] میباشد پس قهرا تمام وجدانهایی که در جامعه هست تابع
این جهت است ؟ مسلم چنین چیزی در نظریات مارکس هست ، اگر تمام
نظریات مارکس نباشد قسمتی از نظریات مارکس متوجه این مطلب هست
برداشت دیگر این است که نظریه اصالت اقتصاد در فلسفه مارکس جنبه
روانشناسی نداشته باشد بلکه جنبه جامعه شناسی داشته باشد ، به این معنا
که جامعه به خیلی چیزها نیاز دارد ، به قانون نیاز دارد ، به اخلاق نیکو
نیاز دارد ( حال موقت یا غیر موقت ) ، به فلسفه نیاز دارد ، به هنر
نیاز دارد ، به تولید و توزیع هم نیاز دارد آنها معنوی هستند و این مادی
روابط اقتصادی خشن است ، یعنی یک نوع جبر بر آن حاکم است انسان
نمیتواند از قوانین اقتصادی تخلف کند ، برخلاف امور معنوی که اموری
فانتزی و تا حد زیادی اختیاری و انتخابی است مثلا بشر میآید با دست قالی
تولید میکند ابتدا باید پشم یا پنبه را با دست پاک کند ، بعد رشته
نماید و سپس با دست ببافد این امر مقداری نیروی کار میبرد ، که وقتی
این فرش بیرون میآید اگر به پول امروز مثلا ده هزار تومان کمتر باشد صرف
نمیکند ، یعنی لااقل ده هزار تومان نیروی کار روی آن صرف شده است
یکمرتبه یک اختراع صورت میگیرد ، یک ماشین ساخته میشود که قدرت دارد
همین فرش را با صرف نیروی کار خیلی کمتر به وجود آورد که برای آن تولید
کننده بجای
نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 85