نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 82
یعنی این شیء را در میان دو ضد دائما در حرکت دارد البته این [ شاقول ]
تدریجا [ به حالت تعادل باز میگردد ] منتها اینجا حرکت دیالکتیکی است
و قهرا حرف آنها رد میشود ، زیرا این نوسانها به تدریج کم میشود و به
تعادل باز میگردد ، و این رد نظریه آنهاست .
غرض این جهت است که این مسأله که تضاد حرکت را به وجود میآورد ،
کار حرکت را مختل میکند ، یعنی اگر ما بگوییم تضاد باید حرکت را به
وجود بیاورد عملا اشکال پیش میآید که پس خود ضد از اول روی چه قانونی به
وجود میآید ؟ خود ضد روی قانون حرکت به وجود میآید غرضم اشاره ای به
هسته اصلی تفکر دیالکتیکی بود .
ممکن است کسی سؤال کند که چه رابطه و ملازمه ای است میان آن بینش
دیالکتیکی و این مسأله که ما در اجتماع ، اساس را و به قول خود آنها زیر
بنا را اقتصاد بدانیم ؟ آیا میان اینها ارتباطی هست ؟ یا نه ، این نظریه
ای است جدا از آن نظریات ؟ نه ، این ارتباط دارد اینها به قول خودشان
از نظر فلسفی تئوریشان تئوری مادی است : " ماتریالیسم " یعنی اصالت
ماده و اینکه روح و معنا جز خصلتی از ماده و جز یک امر تابع و طفیلی از
ماده در طبیعت چیز دیگری نیست این ، تئوری فلسفی آنهاست ، و اصول
چهارگانه دیالکتیک را اصول منطقی میشمارند ، یعنی مربوط به طرز تفکر و
متد فکر میدانند ، و ماتریالیسم دیالکتیک یعنی تئوری فلسفی بر اساس
منطق و بینش دیالکتیک در این صورت وقتی که ما وارد فلسفه اجتماع
میشویم تئوری فلسفی ما در [ باره ] اجتماع چه خواهد بود ؟ ماتریالیسم
اجتماعی یا ماتریالیسم تاریخی یعنی اصالت ماده در تاریخ و جامعه ، یعنی
آن تئوری فلسفی اگر بخواهد در اجتماع پیاده شود ناچار فلسفه ما در اجتماع
میشود فلسفه مادی که اسمش ماتریالیسم تاریخی یا مادیت تاریخی است ،
یعنی اصالت ماده در اجتماع ، یعنی همچنانکه در طبیعت ، فکر و روح و
معنا
نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 82