نام کتاب : عدل الهی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 69
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود رخ تو در نظر من چنین خوشش
آراست
اساسا مردی چون حافظ که جهان بینی اش جهان بینی عرفانی است ، وحدت
را جانشین کثرت فلسفی ، تجلی را جانشین علیت فلسفی ، و عشق و زیبایی را
جانشین عقل و وجوب فلسفی میکند و جهان را " جلوه یگانه زیبای علی الاطلاق
" میداند چگونه ممکن است " خیام ما ابانه " و " بو العلامابانه "
بیندیشد ؟ ! حافظ عنصرهای سهگانه " وحدت " ، " جلوه " ، " زیبایی
" را در جهان بینی عرفانی خویش در این سه بیت از غزل معروف خود به
نیکوترین و صریحترین شکلی بیان کرده است :
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از پرتوی میدر طمع خام افتاد
(حسن) روی تو به (یک) (جلوه) که در آینه کرد اینهمه نقش در آیینه
اوهام افتاد
اینهمه عکس میو نقش و نگارین که نمود (یک) (فروغ) (رخ ساقی) است
که در جام افتاد
آنچه مایه اشتباه برخی شده که بیت مورد بحث را به عنوان اعتراض به
خلقت ا ز ناحیه حافظ تلقی کردهاند ، بکار بردن کلمه " خطاپوش " است
. غافل از اینکه " ایهام " و " توریة " یعنی جمله یا کلمهای دو پهلو
بکار بردن و احیانا کلمهای که خلاف مفهوم ظاهرش مراد است استعمال کردن
، از محسنات بدیعیه است و شعرای عرفانی ، زیاد از آن بهره میگیرند .
اشعار دیگر حافظ بخوبی قرینه مطلب است . بعلاوه ، حافظ فرضا اعتراض به
خلقت داشته باشد آیا ممکن است با آنهمه احترام و تعظیم و اعتقاد کاملی
که به اصطلاح به " پیر " دارد او را تخطئه کند ؟ ! زیرا در آن صورت ،
مقصود حافظ یا این است که پیر در ادعای خود که میگوید خطا بر قلم صنع
نرفت ، دروغگو و مجاملهگر است و یا احمق و ساده دل .
حافظ در برخی اشعار خود ، راز اصلی توجیه شرور را ، یعنی تجزیه ناپذیری
خلقت را به بهترین شکلی بیان کرده است و ما در جای خود آن مطلب را
بیان خواهیم کرد . بنابراین ، تصور اینکه حافظ در بیت مورد بحث بخواهد
به خلقت اعتراض و نظر پیر را تخطئه نماید تصوری عامیانه است .
نام کتاب : عدل الهی نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 69