المقام الاوّل: آيا اصل اين عمل در مورد انسانها جايز است؟
در مورد حكم شرعى از سه جهت صحبت مىشود:
1- از نظر لوازم و عوارض:
اين كار مسلّماً مستلزم نظر و لمس حرام است (به جهت كاشتن در درون رحم) مگر
اينكه كسى كه اين كار را مىكند شوهرِ زن باشد كه فرض نادرى است.
2- از نظر عنوان اوّلى:
اصل اباحه است چون آيه و روايت و اجماع و دليل عقلى بر حرمت شبيهسازى نداريم،
و از مسائل مستحدثه است.
3- از نظر عنوان ثانوى:
اين عمل از نظر مسائل اخلاقى و حقوقى جوانب مختلفى دارد.
الف: از نظر اخلاقى:
اگر اين باب مفتوح شود كه از شبيهسازى فرزندانى متولد شود، در اين صورت ممكن
است مسئله نكاح و ازدواج كه يك امر طبيعى است، برچيده شده و نظام خانوادگى مختل
شود و بسيارى از زنان بىشوهر باردار شوند و يا زنى از وجود خودش باردار شود، كه
ظاهراً مادر و فرزند هستند؛ ولى به يك معنى دوقلو هستند. اخلاق در سطح جهان اين
عمل را نمىپذيرد، زيرا باعث اضمحلال در جوامع بشرى مىشود.
ب: از نظر مسائل حقوقى:
اين بچه نه پدرى دارد (چون از نطفه مرد نيست) و نه مادرى (چون تركيب نطفه
نيست)، و نه خواهرى دارد و نه برادرى و نه منتسب به فاميل، و در رحمى پرورش پيدا
كرده كه مادرش نيست بلكه مادر جانشين است.
ج: از نظر مسائل اجتماعى:
اختلافات زيادى ايجاد مىكند و اركان جامعه را بهم مىريزد.
ان قلت: اين كار فوائد زيادى هم مىتواند داشته باشد.
فايده اوّل:
سلّولهاى نوابغ را بگيرند و نگهدارى كنند و در هر عصر و زمانى نوابغى درست
كنند و شبيهسازى سر از نابغهسازى در بياورد، چون نوابغ سرمايهاى براى امّتها و
ملّتها هستند.
قلنا: اوّلًا: آيا شبيه نابغه هم نابغه خواهد شد؟ هذا اوّل الكلام، چون در
شبيهسازى جنبههاى جسمانى شبيه هم مىشود، حتّى دوقلوها هم از نظر استعداد در
بسيارى از موارد شبيه هم نيستند.
ثانياً: سلّمنا كه بتوان نوابغى بوجود آورد. معلوم نيست كه نوابغ هم اگر در
جامعهاى زياد شوند جامعه خوشبخت شود، چون ممكن است خودِ نوابغ با هم اختلاف داشته
باشند (جنگ نوابغ).
ثالثاً: اگر اين باب مفتوح شود، ممكن است جانيان را هم شبيهسازى كنند،
بنابراين بهتر است كار روى حسابى باشد كه نظام آفرينش دارد. پس اين كه گمان شود
شبيهسازى فوائدى دارد در كنار آن مضرّات زيادى هم دارد كه قابل كنترل نخواهد بود.
فايده دوّم: بوسيله شبيهسازى پيوند اعضاء انجام داده و افرادى را از اين طريق
از مرگ نجات دهند.
قلنا: جواب آن معلوم است، چون مثلًا كليه را به تنهائى نمىتوان شبيهسازى
كرد، بلكه بايد انسانى بسازيم و آن را قطعهقطعه كنيم و قطعات بدنش را بر انسان
ديگر پيوند بزنيم و حال آنكه انسان شبيهسازى شده هم حقّ حيات دارد، پس ترميم
اعضاء به قيمت كشتن انسانها خواهد بود و اين كار جايز نيست.
پس از نظر عناوين ثانويّه اين كار براى جامعه بشرى خطرناك است و تمام اقوام و
ملل جهان آن را خلاف مسائل اخلاقى مىدانند و حتّى بسيارى از دولتها با تصويب
قانون، اين كار را ممنوع دانستهاند.
114 مسئله مستحدثه (شبيهسازى) ..... 19/ 2/ 80
بعضى براى حرمت شبيهسازى، سه دليل اقامه كردهاند:
دليل اوّل: اصالة الحرمة
بدن ما ملك خداست و ما اجازهاى نداريم كه از آن برداريم و روى آن كار كنيم و
در تخمك مادّه قرار دهيم، تا در رحم بماند و پرورش پيدا كند.
قلنا: اين منطق اصالة الحظرىهاست كه اصل را در همه اشياء حرمت مىدانند؛ ولى
اصل در اشياء اباحه است و اينكه ما ملك خدا هستيم مالكيّت تكوينيّه الهى است و در
مقابل داريم كه خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً و ياالناس مسلّطون على اموالهم و انفسهمكه اينها با
مالكيّت تكوينيّه الهى منافات ندارد و بر فرض هم ملك خدا باشد، خدا خودش بر اساس
كل شىء لك حلال
اجازه داده است.
دليل دوّم: آيه فَلَيُغَيِّرُنَّ
خَلْقَ اللَّهِ ...[1]
شيطان مىگويد انسانها را وسوسه مىكنم تا خلق خدا را تغيير