نام کتاب : سوگندهاى پر بار قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 539
خداوند براى اين نكته مهم سوگند ياد كرده كه «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِى خُسْرٍ» تمام انسانها در هر پست و مقام و موقعيّتى كه هستند و از هر رنگ و نژاد و
قوميّتى كه باشند در حال خسران و زيانند!
توضيح اينكه: طبيعت انسان طبيعت خسران و ضرر است. زيرا سرمايه مهم انسان عمر
اوست. و اين سرمايه از سالها و ماهها و روزها و ساعتها و دقيقهها و ثانيهها
تشكيل شده، و اجزاى اين سرمايه تدريجاً در حال نابودى و از بين رفتن است؛ چه
بخواهيم و چه نخواهيم. همه چيز قابل جبران، و بسيارى از چيزها قابل بازگرداندن
است، امّا سرمايه از دست رفته عمر انسان نه قابل جبران است، و نه قابل بازگرداندن.
و لهذا مىگوييم: «طبيعت انسان، خسران و ضرر و زيان است».
على عليه السلام كه سخنان ارزشمندش در هر موضوعى چراغ راه است، مىفرمايد:
« (نَفْسُ الْمَرْءِ خَطاهُ الى اجَلِهِ
؛ هر نفس انسان را يك گام به مرگ نزديك مىكند» [1] چرا كه استعداد و نيروهاى انسان محدود است و
هر چه بر عمرش افزوده شود، از استعدادهايش كاسته مىگردد. مثلًا اگر قلب انسان
توانايى 50 ميليارد بار تپش داشته باشد، پس از اين مقدار ضربان از كار مىايستد،
زيرا نيرويش تمام شده است، هر چند قلب هيچ بيمارى نداشته باشد. درست مانند
اتومبيلى كه بر اثر تمام شدن بنزين متوقّف مىشود، در حالى كه هيچ اشكال فنّى
ندارد.
شخصى مىگفت: «پدرم خيلى كهنسال بود و لذا بيمار شد. طبيبى بر سر بالينش حاضر
شد. پس از آزمايشات اوليّه گفت: ايشان بيمارى خاصّى ندارد، فقط نيروهايش تحليل
رفته است!».
آرى انسان طبيعتاً در حال ضرر و زيان است.
فخر رازى، كه از مفسّران بزرگ اهل سنّت است، در ذيل همين آيه مىگويد: يكى از
بزرگان مىگفت كه تفسير آيه «إِنَّ
الْإِنسَانَ لَفِى خُسْرٍ» را نمىفهميدم،
تا اينكه در يك روز گرم تابستانى يخ فروشى را مشاهده كردم كه مشغول تبليغ براى
فروش يخهايش