نام کتاب : سوگندهاى پر بار قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 201
بريده امام حسين عليه السلام را برايش آوردند. پس از چندى «مختار» قيام كرد و
بر كوفه مسلّط شد، و در همين كاخ نشسته بود كه سر بريده ابن زياد را برايش آوردند.
زمان زيادى نگشت كه «مصعب بن زبير» بر اوضاع مسلّط شد، و در همين كاخ نشسته بود كه
سر بريده مختار را برايش آوردند، و اكنون مىبينيم كه سر بريده مصعب را براى تو
آوردند. تا روزگار با تو چه كند!
اين سر مصعب به تقاضاى كار
تا چه كند با تو دگر روزگار
عبدالملك بن مروان از اين حكايت بر خود لرزيد، امّا بجاى آنكه از آن عبرت
گرفته، و درصدد جبران گذشته سياه خود برآيد، گفت: اين كاخ شومى است، آن را خراب
كنيد، و دارالاماره كوفه را در مكان مناسب ديگرى بسازيد! [1]
تاريخ درسهاى فراوانى دارد به شرط آنكه عبرت بگيريم، و نسبت به آنچه خداوند
اكنون در اختيار ما نهاده مغرور نشويم، و از آن استفاده صحيح كنيم، و ديگران را هم
در آن سهيم نماييم. اگر خداوند به ما مال و ثروتى داده، نيازمندان را از آن
بىبهره نكنيم. اگر قدرت و توانايى داده، به كمك ضعيفان و ناتوانها برويم. اگر به
ما آبرو داده، از آبروى خود جهت رفع مشكلات ديگران سرمايهگذارى كنيم. اگر داراى
علم و دانشى هستيم، زكات آن را كه نشر علم و دانش است بپردازيم. چرا كه معلوم نيست
مركب ثروت، قدرت، آبرو، علم و دانش و مانند آن، تا چه زمانى در اختيار ما خواهد
بود. و چنانچه در هر مرحلهاى از عمر، استفاده شايستهاى از آن مرحله كرديم،
مصداق «الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا
الصَّالِحَاتِ» خواهيم شد، و ثمره آن پاداشهاى قطع نشدنى
خداوند است.