responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 2  صفحه : 190

مى‌دانيم كه بخش وسيعى از ابواب فقهى به تدبير و توسعه امور دنيوى مربوط مى‌شود؛ مانند ابواب تجارات، معاملات، رهن، اجاره، قرض، مزارعه و مساقات. شريعت اسلام اسباب ملكيت‌آور و ثروت آور زيادى را در فقه قرار داده است؛ اعم از اسبابى كه مباحات اصليه را تبديل به ثروت شخصى مى‌كند؛ نظير حيازت يا كار روى مواد خام و كم‌ارزش؛ مانند كشاورزى كه بذر اوليه گياه بى‌ارزش ناچيز، مبدل به ثروتى هنگفت مى‌شود يا اسبابى كه به نقل و انتقال ثروت منجر مى‌گردد، مثل بيع و اجاره. همه اينها حكايت از اهتمام اسلام به مالكيّت فردى و غناى جامعه اسلامى است.

اينكه گفته شد جامعه اسلامى بايد جامعه‌اى برخوردار و ثروتمند باشد تا در مقابل جوامع ديگر سربلندى و عزيز بودن خود را حفظ كند، از روش قرآن و پيامبر و از كلمات ائمه و از مذاق شرع استفاده مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ» [1] آمادگى همه جانبه مسلمانان در مقابل مشركان اقتضا مى‌كند مسلمانان از نظر مالى نيز در مقابل آنان عزيز باشند: «وَللَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ». [2] فقر و نابسامانى‌هاى اقتصادى نه تنها عزت و كرامت انسان را زير سؤال مى‌برد كه احياناً موجب تكدى و خودفروشى و قرارگرفتن در زير چتر استعمارگران و مستكبران مى‌شود و اين منافات دارد با عزتى كه خداوند براى مؤمنان خواسته است.

در روايات مربوط به آخر الزمان، جامعه عصر ظهور حضرت مهدى عليه السلام كه الگوى همه جوامع است، جامعه‌اى برخوردار از ثروت معرفى شده است، بنابراين اگر فقر پسنديده بود بايد جامعه عصر ظهور حضرت مهدى در حال فقر و تهى‌دستى الگوى بشريت قرار مى‌گرفت؛ نه عصرى كه آسمان بركات خود را بر مردم نازل مى‌كند و زمين معادن و ذخاير خود را بيرون مى‌ريزد [3] و آن قدر اموال زكوى در كوى و برزن جمع مى‌گردد كه فقيرى يافت نمى‌شود تا خود را مستحق تصرف در آن بداند. [4]

مى‌توان روايات ستايش فقر را با نفى دنياگرايى و تجمل پرستى مرتبط دانست. پيامبر و ائمه عليهم السلام خود ساده زيست بوده‌اند و مى‌خواستند اين ساده‌زيستى در ميان مسلمانان هم رواج پيدا كند.

اصولًا هدف پيامبر اين بوده كه مردم به كار و تلاش عادت كنند و از نظر كمالات انسانى پيشرفت كنند؛ ولى به كاخ‌نشينى و ثروت‌اندوزى معتاد نشوند:

«العاقل يطلب الكمال و الجاهل يطلب المال‌». [5]

هيچ كشورى در دنيا از تجمل‌گرايى و مال دوستى به پيشرفت نرسيده، ملت‌هايى مانند چين و ژاپن مردمى قانع و تلاش‌گر هستند، تفريحات و كارهاى بيهوده و عبث در ميان آنها كم است. از اتلاف وقت پرهيز مى‌كنند و لذا پيشرفت كرده‌اند.

يكى از برنامه‌هاى استعمارى در كشورهاى جهان سوم و عقب نگه داشتن آنها همين است كه آنان را به سوى زندگى اشرافى و پرمصرف سوق دهند و به اصطلاح الگوى مصرف را در ميان آنان عوض كنند و متأسّفانه در اين راه موفقيت نسبى بدست آورده‌اند.

از آنچه گفته شد مى‌توان نتيجه گرفت كه فقر و نيازمندى به ديگران از نظر اسلام ضدّ ارزش؛ و بى‌نيازى توأم با عزّت و آبرو و استقلال بسيار پرارزش است.

با توجه به قرائنى كه در آيات و روايات موجود است، فقر ممدوح را مى‌توان به يكى از اين معانى تفسير كرد:

1. فقر الى اللَّه‌

رواياتى همانند روايت

«الفقر فخرى‌»

- در صورتى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده باشد [6]- مى‌تواند از همين قسم باشد. آنچه مايه افتخار است، فقر الى اللَّه است، چرا كه همه عالم نيازمند و خداوند بى‌نياز است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ». [7] شبيه همان چيزى كه در حديث اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است:

«إلهي كفى‌ بي عزّاً أن اكون لك عبداً، و كفى بي فخراً ان تكون لي ربّاً». [8]


[1]. انفال، آيه 60.

[2]. منافقون، آيه 8.

[3]. ر. ك: بحارالانوار، ج 51، ص 97؛ مستدرك حاكم، ج 4، ص 558.

[4]. بحارالانوار، ج 52، ص 339.

[5]. ميزان الحكمه، ج 3، ص 2043.

[6]. علت ترديد آن است كه خداوند از جمله منّت‌هايى كه بر پيامبرذكر مى‌كند اين است كه: «تو را يتيم و فقير يافت و بى‌نيازت نمود» «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى» (ضحى، آيه 8). در برخى از كتب اهل سنّت تصريح شده است كه اين روايت اصل و ريشه‌اى در جوامع روايى ندارد و برخى آن را از احاديث موضوعه دانسته‌اند. (ر. ك: تذكرة الموضوعات فتنى، ص 178؛ تحفة الاحوذى مباركفورى، ج 7، ص 17).

[7]. فاطر، آيه 15.

[8]. خصال شيخ صدوق، ج 2، ص 420، ح 14.

نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 2  صفحه : 190
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست