نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 390
«جبر و اختيار» است و مىدانيم اين
مسأله رابطه مستقيمى با مسأله «عدل الهى» دارد، زيرا تنها در صورت اختيار، تكليف و
پاداش و كيفر عادلانه مفهوم و معنا پيدا مىكند و اگر انسان آزادى و دخالت و
تأثيرى در سرنوشت خويش نداشته باشد «تكليف» و «پاداش» مفهوم خود را از دست خواهد داد.
متكلّمان اسلامى در اين مسأله دو دسته شدهاند:
دستهاى به نام «معتزله» طرفدار عدل و
اختيارند، و دسته ديگر كه بعدها «اشاعره» ناميده شدند
طرفدار جبر و اضطرار.[1]
«اشاعره» معتقدند كه مسأله «عدالت»
حقيقتى نيست كه بتوان آن را توصيف كرد و مقياس و معيارى براى افعال الهى قرار داد،
چرا كه اين عمل نوعى تعيين تكليف و تقييد مشيت ذات اقدس الهى محسوب مىشود. او
حاكم مطلق است و همه قوانين، مخلوق و محكوم اوست.
ولى «معتزله» مىگويند: عدل، خود حقيقتى است و خدا عادل و حكيم است، كارهاى
خود را با معيار و مقياس عدل انجام مىدهد. و از اينجا مسأله حسن و قبح ذاتى افعال
پيش مىآيد، و معتزله طرفدار آن شدند و مستقلات عقليه را مطرح ساختند.
امّا «اشاعره» همانگونه كه عدل را به عنوان يك صفت قبلى و ذاتى منكر شدند، حسن
و قبح ذاتى قبلى و عقلى را نيز انكار كردند و مىگويند: عدل و ظلم و نيكو و زشت و
امثال آنها را بايد از لسان شارع گرفت و در اين مسائل تابع و تسليم «سنّت اسلامى»
بود و بس. [2]
بر همين اساس، مسأله «تعليل احكام» و غرض و هدف در افعال خدا مطرح مىشود و آن
اينكه آيا افعال خدا معلّل بر اغراض و اهداف هست يا خير؟
انسان در كارهاى خود هدف و غرضى دارد و به اصطلاح در برابر هر «چرا» يك «براى»
مىآورد مثلًا در برابر اين سؤال كه چرا كار مىكنى؟ پاسخ مىدهد: براى تحصيل
درآمد و معيشت ... و الّا كارش عبث و بيهوده تلقّى مىشود.
آيا افعال خداوند نيز مانند افعال انسانها معلّل به اغراض است و انتخاب اصلح
و ارجح دارد تا متّصف به وصف حكمت شود و حكيمانه باشد و از عبث بودن خارج گردد يا
خير؟
«معتزله» طرفدار غايت و غرض داشتن فعل
الهى شدند. امّا «اشاعره» منكر آن گشتند و حكيم بودن خداوند را كه در قرآن مكرّراً
آمده است، مانند مسأله «عدل» توجيه مىكنند و مىگويند: آنچه خداوند انجام مىدهد
حكمت است نه اينكه آنچه حكمت است خدا انجام مىدهد. [3]
با توجّه به آنچه گفته شد، ارتباط موضوع بحث
[1]. طرح اين بحث براى اين است كه
رابطه انكار علل احكام از سوى اشاعره و پذيرش آن از سوى معتزله روشن شود.
[2]. و لذا خود را «اهل سنّت» يا «اهل
حديث» خواندند و پايگاه اجتماعى خود را در ميان توده مردم استحكام بخشيدند و
پايگاه معتزله را تضعيف نمودند.
[3]. اقتباس از كتاب «عدل الهى» تأليف
علّامه شهيد مرتضى مطهرى (مقدّمه كتاب).
نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 390