نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 303
متوقّف است بر آگاهى از علم معانى و بيان و بديع.
در مقابل اين گروه بعضى بر اين عقيدهاند كه فصاحت و بلاغت از مرجّحات باب
تعارض نيست؛ زيرا كلمات معصومان عليهم السلام از نظر فصاحت و بلاغت مختلف است،
گاهى در مقام وعظ و خطابه بودند و گاهى در مقام بيان احكام فرعيّه و مسائل عمليّه
به زبان توده مردم.
در فرض اوّل، قواعد بلاغت و فصاحت را در كلماتشان به كار مىبردند و از آن
استفاده مىكردند؛ نظير خطبههاى نهج البلاغه و دعاهاى صحيفه سجّاديه و مانند اينها.
اما در فرض دوم كه در مقام بيان احكام فرعيّه عمليّه بودند، سخنان خويش را به
شكل عادى و بدون التزام به رعايت قواعد بلاغت و فصاحت ايراد مىكردند. اين مطلب،
مانند نسبت ميان آيات قرآنى و حديث قدسى است كه در آيات قرآنى قواعد بلاغت و فصاحت
در بالاترين حدّ اعمال شده و حتّى در مقام تحدّى هم قرار گرفته است، ولى احاديث
قدسى اين چنين نيست، با اينكه هر دو كلام خداوند تبارك و تعالى است.
لازم است دانسته شود كه بعضى از مباحث معانى و بيان، مانند تقديم چيزى كه حقّش
از نظر قاعده تأخير است (مانند مفعول) كه مفيد حصر است و ابواب مجاز و حقيقت و
كنايه و استعاره، در فهم آيات و روايات و فهم احكام از ادلّه لفظيّه تأثيرگذار
است، ولى اين گونه مباحث نوعاً در علم اصول بررسى مىشود. بنابراين، براى مجتهد
نيازى نيست كه علم بلاغت را جداگانه فرا بگيرد. [1]
حق آن است كه اين علوم- همان گونه كه اشاره شد- داراى مباحث مختلفى است، كه
بعضى از آن در اصل اجتهاد تأثير دارد، مانند مباحث قصر و مباحث انشاء و خبر از علم
معانى، و مباحث مربوط به حقيقت و مجاز، اقسام دلالات و كنايه و اقسام تشبيه در علم
بيان.
هر چند ممكن است آن مقدار از علوم بلاغت كه در اجتهاد كاربرد دارد در علم اصول
مورد بحث و نقد قرار گيرد، امّا اين مسأله با اصل توقّف اجتهاد بر اين علوم منافات
ندارد.
بر اين اساس، بعضى از دانشمندان در جمعبندى گفتهاند:
«فراگيرى قواعد لغت عربى از قبيل صرف
و نحو و بلاغت واجب است وگرنه نمىتوان كتاب خدا و سنّت رسول اللَّه صلى الله عليه
و آله را خوب درك كرد». [2]
و بعضى ديگر گفتهاند: «زمانى مجتهد قادر بر معرفت معانى و خواص تراكيب قرآن و
لطايف و مزاياى قرآنى مىشود كه عالم به علم نحو و صرف و معانى و بيان باشد، به
گونهاى كه اين علوم براى او ملكه شده باشد. در اين صورت است كه مىتواند احكام را
به شكل صحيح استخراج كند». [3] نظير اين مطلب در كتاب الاصول العامة للفقه المقارن نيز آمده است. [4]