نام کتاب : دائرة المعارف فقه مقارن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 272
همِّ متأخران و به ويژه معاصران بر اين بوده كه در كنار ذكر مصاديق و موضوعات
مرتبط با زمان و مكان تعريفى علمى و فنى در شرح و بسط عنصر زمان و مكان بيان داشته
باشند. نمونه بارز و مصداق شاخص اين عده از فقها امام خمينى قدس سرّه است كه با
تلفيق عنصر زمان و مكان با اجتهاد، نظريه «ولايت فقيه» را در اداره حكومت اسلامى
به جامعه اسلامى ارائه نمود. ايشان در بيان ضرورت توجّه به زمان و مكان در استنباط
مىگويد:
«زمان و مكان دو عنصر تعيينكننده در
اجتهادند مسألهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان، مسأله در روابط
حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدين معنا
كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى، اجتماعى و سياسى همان موضوع اوّل كه از نظر ظاهر
با قديم فرقى نكرده واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى را نيز
مىطلبد». [1]
از جمله نظريات ديگر معاصران كه حائز اهمّيّت است نظريه علّامه محمّد حسين
طباطبايى و استاد شهيد مرتضى مطهرى است كه معتقدند قوانين اسلام به دو دسته ثابت و
متغيّر تقسيم شده كه قوانين متغير ناظر به تغييرات موضوع از ناحيه زمان و مكان
است. [2]
مرحوم آيت اللَّه بروجردى نيز ضمن تصريح به نقش تعيين كننده زمان و مكان در
صدور حكم مىگويد:
«از آنجا كه فقه شيعه به واسطه خلافت
و حكومت عامّه كه از صدر اسلام بوده ناظر به آرا و احكام اهل سنّت است، بنابراين
بايد روايات، زمان، زمينه، پرسشكننده، محيط و ديگر شرايط و به طور كلى «جهت صدور
روايات» را هنگام فتوا مدّ نظر قرار داد و چون اين مسأله وابسته به درك زمان و
مكان است هيچگاه در هيچ مسألهاى نمىتوان از زمان و مكان و تأثيرات آن غافل شد». [3]
در واقع نظر ايشان به قرائن حاليّه و مقاليّهاى است كه در زمان و مكان صدور
روايت وجود داشته است.
به هر حال، در يك جمعبندى كلى از اقوال علماى سلف و معاصران اماميّه مىتوان
گفت كه جملگى بر تأثير غير قابل انكار زمان و مكان در فتاوا و احكام، اتّفاق نظر
داشته و از نظر فقهاى اهل بيت عليهم السلام مقوله زمان و مكان در استنباط حكم،
امرى پذيرفته شده بوده است.
علماى اهل سنّت نيز با درك تأثير زمان و مكان در استنباط احكام، به آن از
زاويهاى ديگر نگريستهاند.
همانگونه كه علّامه قرافى گفته اوّلًا: امكان تبديل مصلحتى را كه مقتضى وجوب
يا استحباب بوده به مفسدهاى كه مقتضى حرمت است پذيرفته است و ثانياً: بر سبيل
قاعده كليّه شرعيّه ادّعا مىكند