مىگردد، و يا مانند غبار غليظى فضاى اطراف را مىپوشاند و پيداست در چنين محيط تاريكى انسان چهره حق و باطل را نمىتواند بنگرد.
اما اگر با آب تقوا اين غبار زدوده شود و اين دود سياه و تاريك از ميان برود ديدن چهره حق آسان است.
به گفته شاعر:
جمال يار ندارد حجاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد
و يا به گفته شاعر ديگرى:
حقيقت سرائى است آراسته هوا و هوس گرد برخاسته
نبينى كه هر جا كه برخاست گرد نبيند نظر، گر چه بيناست مرد!
ثانياً- مىدانيم: هر كمالى در هر جا وجود دارد پرتوى از كمالِ حق است و هر قدر انسان به خدا نزديكتر شود، پرتو نيرومندترى از آن كمال مطلق در وجود او انعكاس خواهد يافت.
روى اين حساب، همه علم و دانشها از علم و دانش او سرچشمه مىگيرد و هر گاه انسان در پرتو تقوا و پرهيز از گناه و هوا و هوس به او نزديكتر شود، و قطره وجود خود را به اقيانوس بىكران هستى او پيوند دهد، سهم بيشترى از آن علم و دانش خواهد گرفت.
و به تعبير ديگر: قلب آدمى همچون آئينه است و وجود هستى پروردگار همچون آفتاب عالمتاب، اگر اين آئينه را زنگار هوا و هوس، تيره و تار كند، نورى در آن منعكس نخواهد شد.
اما هنگامى كه در پرتو تقوا و پرهيزگارى صيقل داده شود و زنگارها از ميان برود نور خيرهكننده آن آفتاب پر فروغ در آن منعكس مىگردد و همه جا را