جنسى را با زنانى كه بىشوهر ماندهاند، به شكل معشوقه برقرار سازند.
3- كسانى كه قدرت دارند بيش از يك همسر را اداره كنند و از نظر «جسمى»، «مالى» و «اخلاقى» مشكلى براى آنها ايجاد نمىشود و قدرت بر اجراء عدالت كامل در ميان همسران و فرزندان خود دارند، به آنها اجازه داده شود بيش از يك همسر براى خود انتخاب كنند.
مسلماً غير از اين سه راه، راه ديگرى وجود ندارد.
اگر بخواهيم راه اول را انتخاب كنيم بايد با فطرت، غرائز و نيازهاى روحى و جسمى بشر به مبارزه برخيزيم و عواطف و احساسات اين گونه زنان را ناديده بگيريم.
اين مبارزهاى است كه پيروزى در آن نيست و به فرض كه اين طرح عملى شود، جنبههاى غير انسانى آن بر هيچ كس مخفى نيست.
به تعبير ديگر، مسأله تعدد همسر در موارد ضرورت را نبايد تنها از دريچه چشم همسر اول، مورد بررسى قرار داد، بلكه از دريچه چشم همسر دوم نيز بايد مورد مطالعه قرار گيرد، و آنها كه مشكلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مىكنند، كسانى هستند كه يك مسأله سه زاويهاى را تنها از يك زاويه نگاه مىكنند.
زيرا مسأله تعدد همسر، هم از زاويه ديد مرد و هم از زاويه ديد همسر اول و هم از زاويه ديد همسر دوم بايد مطالعه شود و با توجه به مصلحت مجموع، در اين باره قضاوت كنيم.
و اگر راه دوم را انتخاب كنيم، بايد فحشاء را به رسميت بشناسيم و تازه زنانى كه به عنوان معشوقه مورد بهرهبردارى جنسى قرار مىگيرند، نه تأمينى دارند و نه آيندهاى، و شخصيت آنها در حقيقت لگدمال شده است و اينها امورى