نيست كه هيچ انسان عاقلى آن را تجويز كند.
بنابراين، تنها راه سوم باقى مىماند كه هم به خواستههاى فطرى و نيازهاى غريزى زنان پاسخ مثبت مىدهد و هم از عواقب شوم فحشاء و نابسامانى زندگى اين دسته از زنان بر كنار است، و جامعه را از گرداب گناه بيرون مىبرد.
البته بايد توجه داشت: جواز تعدد زوجات- با اين كه در بعضى از موارد يك ضرورت اجتماعى است، و از احكام مسلّم اسلام محسوب مىشود- اما تحصيل شرائط آن در امروز با گذشته تفاوت بسيار پيدا كرده است.
زيرا زندگى در سابق شكل ساده و بسيط داشت و لذا رعايت كامل مساوات بين زنان آسان بود و از عهده غالب افراد بر مىآمد، ولى در عصر و زمان ما بايد كسانى كه مىخواهند از اين قانون استفاده كنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند، و اگر قدرت بر اين كار دارند چنين اقدامى بنمايند. اساساً اقدام به اين كار نبايد از روى هوا و هوس باشد.
جالب توجه اين كه: همان كسانى كه با تعدد همسر مخالفند (مانند غربىها) در طول تاريخ خود، به حوادثى برخوردهاند كه نيازشان را به اين مسأله كاملًا آشكار ساخته است.
مثلًا بعد از جنگ جهانى دوم احتياج و نياز شديدى در ممالك جنگزده، و مخصوصا كشور آلمان، به اين موضوع احساس شد و جمعى از متفكران آنها را وادار ساخت كه براى چارهجوئى و حل مشكل در مسأله ممنوعيت تعدد همسر، تجديد نظر كنند، و حتى برنامه تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه «الازهر» خواستند و تحت مطالعه قرار دادند، ولى در برابر حملات سخت كليسا مجبور به متوقف ساختن اين برنامه شدند، و نتيجه آن، همان فحشاء وحشتناك و بىبند و بارى جنسى وسيعى بود كه سراسر كشورهاى جنگزده را فرا گرفت.