responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 25  صفحه : 344
شأن نزول:
سندى بزرگ بر فضيلت اهلبيت پيامبر صلى الله عليه و آله
«ابن عباس» مى‌گويد: حسن و حسين عليهما السلام بيمار شدند پيامبر صلى الله عليه و آله با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند، و به على عليه السلام گفتند: اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‌كردى، على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و فضه كه خادمه آنها بود، نذر كردند: اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند (طبق بعضى از روايات حسن و حسين عليهما السلام نيز گفتند: ما هم نذر مى‌كنيم روزه بگيريم).
چيزى نگذشت هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على عليه السلام سه من جو قرض نمود، فاطمه عليها السلام يك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار، سائلى بر در خانه آمده، گفت: السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله: «سلام بر شما اى خاندان محمّد»! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذائى به من بدهيد، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند، آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.
روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار، وقتى كه غذا را آماده كرده بودند (همان نان جوين) يتيمى بر در خانه آمد آن روز نيز، ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).
در سومين روز، اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز هر كدام سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد، على عليه السلام دست حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را گرفته بود و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را مشاهده كرد، ديد از شدت گرسنگى مى‌لرزند! فرمود! اين حالى را كه در شما مى‌بينم براى من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد، هنگامى


نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 25  صفحه : 344
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست